زین در اتاق سیدنی رو باز کرد و با دیدن چشمای قرمز سیدنی سریع به سمتش رفت. تا حالا ندیده بود سیدنی گریه کنه.
_سیدنی؟ سیدنی تو خوبی؟
اون یه لبخند تحویل زین داد و آروم سرشو تکون داد.
_من واقعا برای چیزی که گفتم متا...
_یه انفجار بود
سیدنی حرف زین رو قطع کرد و زین ابروهاش گره خوردن. اون راجب چی حرف میزد؟
_آتیش همه جا بود. تا چشم کار میکرد آدم های سوخته بودن. صدای جیغاشون هنوزم توی گوشمه... من تونستم به سمت آب فرار کنم. اما یکی از اون توپ های آتشین به آب خورد و سره منو به یکی از سنگا زد
زین باورش نمیشد که سیدنی الان داره براش داستان زندگیشو تعریف میکنه.
_بیهوش شدم و اینجا بیدار شدم. بهم گفتن سه ساله که توی کمام. اولین بار هری رو اونجا دیدم
اون یه نفس عمیق کشید تا صداش نلرزه. به یاد آوردن خاطرات همیشه سخته.
_من عاشقش شدم
چشمای طلایی زین درشت شدن و سیدنی تک خندهای کرد.
_بعدش ما یه، یه مشکل بینمون پیش اومد. من روی دستم 2 رو تتو کردم و از اون موقع این پایین زندگی میکنن
_من.. متاسفم اس
سیدنی اشکاشو کنار زد و به زین لبخند زد. زینم کنارش نشست و گذاشت برای اولین بار سیدنی سرشو روی شونهش بزاره و بهش تکیه کنه.
_تو از اینکه من اسمتو بهت گفتم پشیمونی؟
سیدنی از زین پرسید و اونو به فکر فرو برد. اون از اینکه سیدنی اسمشو بهش گفته بود پشیمون بود؟
_اگه اسممو بهم نمیگفتی. زینی وجود نداشت. من همون 6 بود که فکر میکرد خاصه با نقاشی های عجیبش. احتمالا همچنان با پری توی منفعت بودم. زندگیم الان مثل نایل بود. شاد و خوشحال
زین گفت و بیشتر فکر کرد. برگشت و به سیدنی نگاه کرد. لبخندی بهش زد و گفت.
_اما دیگه لیامی نبود که بتونه قلبمو به تپش بندازه. لیامی نبود که توی بدترین شرایط بتونه بخندونتم. اگه اسممو بهم نمیگفتی این حس عالیه عاشقی رو نداشتم
زین با لبخند بهش گفت. سیدنی هم خندید. دیدن خندهی زین چیز قشنگی بود. شمام باهاش میخندین.
_فکرکردم بهت گفت که نمیتونه عاشقت باشه
_اما من که میتونم باشم. هنوزم عاشقشم
_امیدوارم بهت ضربه نزنه
سیدنی سرشو از روی شونهی زین برداشت و بهش نگاه کرد. دستشو سفت تر گرفت تا زین بدونه اون همیشه کنارش هست.
YOU ARE READING
Benefit (Ziam)
Fanfiction_عاشقم نشو _اگه شدم _نباید بشی _اگه شدم _فراموشم کن _اگه نتونستم _باید بتونی _اگه نتونستم! _باید باهاش زندگیکنی _اگه نتونستم _میتونی _وقتی بهت نگاه میکنم توی چشمای قهوهایت یه دنیای دیگه وجود داره که من دارم توش زندگی میکنم. پس ازم نخوا...