نهمین یادداشتی که راجب اوست!

3.3K 443 30
                                    

" امروز وقتی داشتم از کلاس نقاشی برمیگشتم خونه ، خیلی شانسی برگشتم و اونو پشت سرم دیدم ! مسیرش انگار با من یکی بود! 

دستهاش تو جیبش بود و داشت به آسمون نگاه می کرد. انگار دنبال چیز خاصی می گشت.

میدونستم اصلا متوجهم نیست.

ایستادم و وقتی بهم رسید، بهش سلام کردم. یکم مکث کرد و بعد اگه اشتباه نکنم سر تکون داد و من ازش پرسیدم: تو هم خونه ات همین وراست؟

چشمهاشو ریز کرد. جوری بهم زل زد که انگار رقت انگیز ترین موجود روی زمینم.

بعد دوباره به آسمون نگاه کرد و رفت!

اون مرموزه! "

Call my name - Harry styles - CompleteWhere stories live. Discover now