دهمین یادداشتی که راجب اوست

3.2K 453 45
                                    

" دیروز تو ایستگاه اتوبوس دیدمش.

کنارش که ایستادم، تازه واسه اولین بار متوجه شدم که قدم تا شونه اش میرسه.

سلام کردم.

روشو سمتم برگردوند و جوری سر کج کرد و نگاهم کرد که انگار می خواست بگه چی از جون من میخوای که هر دفعه سلام می کنی؟

من اهمیت ندادم و پرسیدم: خوبی؟

نگاهش از روم تکون خورد و به پشت سرم دوخته شد.

برگشتم و اتوبوس رو دیدم.

اتوبوس که ایستاد، سوار شد. منم سوار شدم.

روی اولین صندلی کنار پنجره نشست.

خواستم رو صندلی کناریش بشینم تا باهاش حرف بزنم و کشفش کنم، که کوله پشتیش رو انداخت رو صندلی کنارش.

رو یه صندلی دیگه نشستم.

فکر میکنه بیخیالش میشم. هنوز منو نشناخته. "

Call my name - Harry styles - CompleteOnde histórias criam vida. Descubra agora