" خب...
ما باز همدیگرو تو ایستگاه اتوبوس دیدم و اون هندزفری تو گوشش داشت.
من کنارش ایستادم و اون که متوجه حضورم شده بود سمتم برگشت.
من دوباره از اون لبخندای " سلام چطوری؟ " تحویلش دادم و اون چشمهاشو چرخوند و سر تکون داد ، که خب من شک ندارم معنی اون حرکت این بود: " اوه خدایا باز این کنه ی سلام کن پیداش شد. " و خب.. هههه منو میگه! کنه ی سلام کن.
ولی من حرف نزدم. راستش نمیخوام دیگه حرف بزنم.
پشت سر هم داخل آموزشگاه شدیم. اون جلوتر از من راه میرفت. از عمد پامو پشت کفشش گذاشتم.
اون حتی برنگشت ببینه چه اتفاقی افتاده!!!
لنگ درازشو جمع کرد و کوتاه شد و پشت کفششو بالا کشید و بعد دوباره راه افتاد.
میتونم قسم بخورم این یارو در حد مرگ از من متنفره!
ولی نه قسم نمیخورم...
خب.. چمیدونم. من که تو مغز اون نیستم.
به هرحال.. یه چرتی بود که گفتم. "
VOCÊ ESTÁ LENDO
Call my name - Harry styles - Complete
Fanficصدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می روید در ابعاد این عصر خاموش - سهراب سپهری