Zayn's (pov)
بدنمو نميتونستم حس كنم.
نميتونستم راحت حركت كنم
با تيري ك به شكمم خورده بود راه رفتن و دويدن سخت ترين كار ممكن شده بود
اين خيلي احمقانه بود ك فكر ميكردم ميتونم با اون همه ادم روبه رو بشم
هيچكس نميتونه!
اين فقط يه خيال مسخره بود ك فكر ميكردم ميتونه واقعي شه و نجاتم بده
ولي نتيجه ش شد يه ساعت كتك خوردن و مورد اصابت ٢ گلوله توسط خاويار و پسرش قرار گرفتن"Third person "
زين دستشو روي شكمش گذاشت و دستشو نگاه كرد
اون دست خوني ترين چيزي بود ك به عمرش ديده بود
سرشو بلند كرد اطرافشو نگاه كرد
هيچكس اون موقع شب بيرون نبود
و اين تنها زين بود ك تنها با يه پيرهن سفيد نسبتا خوني داشت توي خياباناي نيويورك به سختي نفس ميكشيد ك بلكه زنده بمونه
باران ارامي شروع باريدن كرد
و به مرور حركت اهسته ي زين شدت گرفت
زين اروم زمينو نگاه كرد و ديد ك چجوري از خونريزي باران خوني اي اطراف خودش به وجود اورده با ديدن اون حالت از حال رفت و روي زمين افتاد
اره!زين اصلا حالش خوب نيست
اگه كسي نتونه اونو به بيمارستان برسونه اون ميميره!به همين راحتي.Harry's location
انه اروم به سمت اتاق هري رفت و در رو باز كرد
با تصويري مواجه شد ك مطمئن بود تا اخر عمرش باهاش مواجه نميشدانه به سمت هريي رفت ك ديگه جون تو بدنش نمونده بود
اونا هري رو به يه صندلي چوبي بسته بودن
هم دستاشو هم پاهاشو
توي يه اتاق سرد
هري حتي كفشاش هم پاش نبودن
از سرما پاهاش و دستاش كبود شده بودن
خودش هم نشسته خوابش برده بود
انه به سمت هري رفت
گريه ميكرد كه چرا دزموند داره اين بلاها رو سر پسرش مياره
انه اشك مي ريخت و اروم پسرشو صدا ميزد
اروم كيسه ي رو از سر هري برداشت
هري هيچ واكنشي نداد
-هي هري؟پسر خوشگلم...چشاتو باز كن!
بيدار شو عزيزدلم
پارچه اي كه چشماي هري رو باهاش بسته بودن رو باز كرددوباره پسرشو صدا زد
-هري؟مامان بيدار شوانه ترسيده بود
ترسيده بود از اينكه ديگه نتونه هري رو ببينه!
با ترس با دستاش به صورت هري ميزد ك هري رو بيدار كنه
هري خواب نبود
هري از سرما و گرسنگي بي هوش شده بود...حالش اصلا خوب نبود
انه طناب دور مچ پاهاي هري رو باز كرد از سرجاش بلند شد و دستاي هري رو ازاد كرد و همزمان پسر كوچولوشو صدا ميزد!
به محض اينكه يه لحظه هري رو رها كرد هري از روي صندلي محكم خورد به زمين
انه جيغ كشيد و با گريه دزموند رو صدا ميزد
مرد با شنيدن صداي جيغ و داد خودشو سريع به صداي زن رسوند
أنت تقرأ
Can I Hide Him?(Z.S)
أدب الهواةماهر مشكلي رو حل ميكنيم به مشكل بزرگتري برميخوريم...داستان زندگي ما چيه؟ گذشته ي تاريك من يا آينده ي تاريك تو؟ [تكميل شده در تاريخ 3/nov/18]