Zayn's (pov)
بارون شديدي ميباريد...ب طوري ك برف پاك كن ماشينم صدم ثانيه اي كار ميكرد...
ترافيك سنگيني بود..بعد از حدودا ١ ساعت ١ ساعت و نيم رسيدم اداره!مگي منتظرم بود و تا منو ديد سريع ب سمتم اومد
-قربان...دير كردين!!
چشامو ريز كردم و نگاش كردم
-مگي؟ي خورده خجالت كشيد
-ببخشيد قربان..رفتم تو اتاقمو پشت ميز نشستم و مگي اومد تو
-قربان اينا نتيجه ي كالبد شكافيه...اينم اطلاعاتي ك از تيمارستان ميخواستين...اينم نهايت اطلاعاتي ك تونستم از توماس دالاس درارمه!!-باشه ميتوني بري..ممنون
-بله قربانمگي از اتاق بيرون رفت!
پرونده ي توماس دالاسو باز كردم
تنها چيزي ك هري راجب اين پسر بهم نگفته بود شغل پدرش بود
باباي توماس هم ي وكيل بوده ك بخاطر سرطان ريه مرده..پرونده رو كنار گذاشتم و نتيجه ي كالبد شكافي رو نگاه كردم
نتيجه ي ازمايش خونيش...اوه خداي من...
ايدز؟توماس ايدز داشته!!!
هيچ اثري از خفگي يا شليك گلوله ديده نشده...علت مرگ:
اوردز...مصرف بيش از حد مواد مخدرخوب
تيمارستان...
توماس دالاس در سن ١٧ سالگي به تجويز پزشك بايد داروهايي رو براي خواب و كنترل خشونت مصرف ميكرده و ب مدت ٨ ماه بستري بوده!پرونده رو بستم و ي سيگار روشن كردم و اتاق بيرون رفتم
بايد پيش كريستوفر ميرفتم(مافوق زين)
در زدم
-بيا تو-سلام قربان...
-بيا تو زين!-قربان با مرگ دالاس همه چيز ريخته بهم...من واقعا نميدونم بايد چيكار كنم...اون ي رواني معتاد بوده ك ايدز داشته و اوردز كرده مرده
اون قاتلي ك ما دنبالش بوديم مردهكريستوفر حتي به حرفايي ك ميزدم گوش هم نميكرد
فقط اروم گفت
-مضنون ما توي بيمارستانه...اثرانگشت ها و شواهد اينو ميگن زين.
-نه قربان...استايلز...
-استايلز چي؟هان؟اون بي گناهه؟
-قربان...
-هيشش...نميخوام چيزي بشنوم...فردا صبح دادگاه داره...حكمش مياد و اين پرونده ي لعنتي براي هميشه بسته ميشه..اون پدر وكيل لعنتي ش هم نميتونه پسرشو از جرم قتل و اتيش سوزي ملك خصوصي و هزار غلط ديگه اي ك كرده تبرعه كنه..
-قربان هري طعمه بوده...
-هري؟؟؟-استايلز

YOU ARE READING
Can I Hide Him?(Z.S)
Fanfictionماهر مشكلي رو حل ميكنيم به مشكل بزرگتري برميخوريم...داستان زندگي ما چيه؟ گذشته ي تاريك من يا آينده ي تاريك تو؟ [تكميل شده در تاريخ 3/nov/18]