1. اتاق نسیان

1K 140 111
                                    

این داستان جلد نهایی مجموعه ی 3 جلدی که من 5 سال پیش نوشتم و تو فندوم اکسو تبدیل به 2 جلد منسجم شده. در واقع اولین فن فیکشن رسمی منه. البته نه اولین داستانم... ولی خب در یه فندوم دیگه بوده و حالا در دست تبدلیه.

جلد اول داستان با نام "مردمی که وجود ندارند" تو پروفایلم هست. اگر نخونده باشید این رو متوجه نمی شید.

#People_Who_Dont_Exist | #Completed

قسمت اول

* از نگاه سوم شخص*

*عمارت تابستانی خاندان وو - 6 ساعت بعد از مرگ سوهو*

نیشخند عجیبی روی صورتش بود که حتی خودش هم توجیحی براش نداشت. توی راهروی تیره قدمش رو درست جلوی قدم قبلیش گذاشت. چیزی شبیه یه Cat Walk حرفه ای. هر چند، بیشتر در حال تلاش بود تا سرگیجه ش باعث سقوطش نشه.

Cat Walk: مدل راه رفتن مدل ها روی فرش قرمز یا RunWay .

از 4 ساعت پیش که اثر دارو از بین رفته بود هنوز سرگیجه داشت اما حاضر بود روز ها اون سرگیجه رو تحمل کنه اما بدونه جای دوستانش خوبه. سوهو وارد اتاق آقای وو شد و کنار در منتظر شد تا تلفنش تموم بشه.

با کمی بی صبری با انگشتش دور تتوی روی مچش خط می کشید و سعی می کرد آرامشش رو حفظ کنه.

اون اومده بود. درست همونطور که صحبت کرده بودن. برای قرار و معامله ای که اون روز موقع رقص گذاشته بودن. چیزی که سوهو اسمش رو معامله با شیطان گذاشته بود.

جهت یادآوری به صفحه 8 جلد 1 مراجعه شود.

#PeopleWhoDontExist

مرد شروع به خندیدن کرد:" فکر می کردم بیای. داشتمبه ییشینگ می گفتم که میای. من شرط بردم..."

سوهو به پسری که آقای وو ییشینگ صداش زد نگاه کرد و بعد به آرومی شروع کرد:" همونجور که خواسته بودی من اینجام. تضمین کردی که از دوستام دور می مونی. خب؟ اومدم... باید چیکار کنم تا از شرت خلاص بشیم."

آقای وو که چندان از لحن غیر رسمی سوهو خوشش نیومده بود اخم کوتاهی کرد:" خوب میدونی که بهترین گزینه همین بود و شما اون شب هیچ شانسی در مقابلم نداشتید. دور تا دور ساختمون تک تیز انداز داشتم ولی نزدن... اما راضی کردنت هم انقدرا هم راحت نبود پس جوری نگو که انگار بی تضمین بهم اعتماد کردی. تو کد نابودی شرکت رو ازم گرفتی تا در صورت عمل نکردنم به قولم بزنی و نابودش کنی. خودت هم قولی دادی امیدوارم فراموشت نشده باشه. اینکه دور و بر پسرم کوین نباشی."

سوهو نیشخند تمسخر آمیزی زد:" باید به آدمی مثل شما رو هیچی اعتماد می کردم؟ صحبت کد شد، باید بگم که پیش آدم قابل اعتمادی گذاشتمش. پس فکرشم نکن که از بین بردن من باعث میشه که تو امنیت بمونی. اگه آسیبی به دوستام بزنی، اون فرد مورد اعتمادم میدونه که چجوری از اون کد استفاده کنه."

Oblivion | Sequel to PWHD 🔫Donde viven las historias. Descúbrelo ahora