2. پایگاه جدید

580 123 29
                                    

قسمت دوم

* از نگاه کیونگسو*

*پایگاه - دو سال بعد*

کای برای بار سوم در حموم زد:"کیونگسو؟"

"دارم میام، یه ثانیه صبر کن..."

"اگه دوباره دیر به سالن برسیم، این من نیستم که بخاطر تیکه انداختن هاشون در مورد اینکه دلیل تاخیرمون سکس صبحگاهی بوده سرخ میشم..." می تونستم پوزخند روی صورتش از پشت در تصور کنم.

"گفتم دارم میام!" دیگه اعصابم از این نظم خورد شده بود!

"باشه! احتیاجی به داد زدن نیست!"

دهانم شستم و وقتی داشتم از حموم بیرون می اومدم شروع کردم:"از این خمیر دندون جدیده متنفرم...."

"چی؟ من با طعم توت فرنگی برداشتم، فقط بخاطر تو...."

توپیدم:" میتونی یه برند با کیفیت انتخاب کنی... این یه آشغاله."

"دوباره بداخلاق شدی..."

بلیزم برداشتم:" چی؟ از کی بداخلاق شدم؟"

"از دیروز! داشتی به کریس می گفتی که رنگ موهاش قشنگه، بعد بعد از یه ثانیه داشتی غر میزدی که اون رنگ براش خیلی روشنه."

سعی کردم توضیح بدم که رنگی که انتخاب کرده بود به بخش سفید شده از جلوی موهاش نمی اومده:" خب، اون نباید...."

اما چشم هاش رو چرخوند:"باشه ، فقط عجله کن! داریم دیر می کنیم، دوباره."

کمی عصبی خندیدم:" تائو بهت سخت نمیگیره، تو برادرشی..."

"صدتا بشین پاشویی که بخاطر سر وقت آماده نشدن مراسم ازدواج چانیول و بکهیون بهم داد یادت نمیاد؟ بخاطر سرخوشی ازدواج شون!! اصلا یه مساله رسمی و پایگاهی نبود..."

نیشخندم رو کنترل نکردم:" اوه آره... با کت شلوار دراز نشست رفتن هنره. خیلی مضحک بنظر می رسیدی..."

" خوب شد زودتر ازدواج کردن! این اوخر هیچجا از سر و صدا شون آسایش نداشتیم، الان حداقل اتاق رسمی مشترک دارن، اتاق ها هم که ضد صدا هستن..." بعد خودش هم خندید:" اما مدل سختگیری های گاه و بی گاه تائو، تقریبا من یاد تنبیهات سوهو میندازه..."

لبخند از روی صورتم محو شد. هنوز هم با شنیدن اون اسم اینطوری میشدم.

کای به سمتم اومد:"متاسفم، نمی خواستم..."

"نه، چیزی نیست. فقط یادم اومد که دومین سالگرد از دست دادنش همین هفته س..."

هوف تقریبا می خواستم گریه کنم.

این اواخر بخاطر تغییر کاربری پایگاه و از دست دادن تعداد خیلی زیادی از افراد سخت تر کار می کردیم تا ماموریت بگیریم چون رابط های قبلی پایگاه بعد از نابودی آقای وو و متحدینش علاقه ی چندان به کارکردن با پایگاه جدید نشون نمی دادن.

Oblivion | Sequel to PWHD 🔫Donde viven las historias. Descúbrelo ahora