44. گوک

363 98 45
                                    

قسمت چهل و چهارم

*از دید کریس*

وقتی سوهو خیلی جدی گفت:" میخوام که همه درباره ی حال و گذشته حرف بزنیم." من یک نفر شک داشتم درست شنیده باشم.

البته قبل از اینکه کسی چیزی بگه، طبق انتظار ییشینگ ایستاد و شروع به مخالفت کرد:" چرا لجبازی میکنی جیمیون؟! مگه نمیتونی ببینی که اینجا گیر افتادیم و اگه اتفاقی بیفته دسترسی به دکترت نداریم؟ "

سوهو سرش رو به سمت ییشینگ نچرخوند:" من به این نتیجه رسیدم که به دکتر احتیاجی ندارم. نمیتونم تا ابد پشت این نقاب پنهان بشم و با اینکه میدونم چیزی در موردم درست نیست، نادیده ش بگیرم."

ییشینگ سر تکون داد:" نمیتونم چنین اجازه ای بدم. ازم چنین چیزی نخواه! "

فکر می کردم شاید سوهو تسلیم بشه. یا شاید هم با دعوا و درگیری کارش رو پیش ببره. معمولا بین ما اینطور پیش می رفت...

نمی دونم چرا اما یاد اولین شبی افتادم که کای و کیونگسو رو به خونه ی امن زیر زمینی مون برده بودیم ... و شبش متوجه شدم اون با جیمین تماس تلفنی داشته و ازش خواسته بود تا مخفیانه از خانواده ش براش خبر بگیره.

اون شب دعوای شدیدی کردیم و... اما قبل از اینکه بتونم کاملا تو افکارم غرق بشم سوهو ناگهان شروع کرد:" اگر خون دماغ شدم... متوقفش می کنم. باشه؟ بهت قول میدم. . . این یادآوری ها فقط وقتی خطرناکن که اونجوری بشم نه؟"

سوهو به آرومی به ییشینگ نگاه می کرد اما من متوجه نگاه کوتاه و خطرناک بین ییشینگ و سهون شدم ... اون نگاه طوری بود که انگار سهون داشت به ییشینگ می فهموند اگر موافقت نکنه اتفاقات خوبی نمی افته.

و بالاخره، ییشینگ فقط گفت:" حتی اگر فقط یه ذره سر درد گرفتی هم باید تمومش کنی... و اینکه، از من نخواه جز این بازی یادآوری مسخره تون باشم..."

و دستش رو روی میز کوبید و به سمت در راه افتاد:" ترجیح میدم کارهای مفید تری مثل جمع کردن هیزم انجام بدم!"

و با برداشتن شالگردنش از ساختمون بیرون زد.

با این اتفاق همه برای چند دقیقه ساکت شدن تا اینکه کیونگسو با صاف کردن گلوش برای گرفتن توجه ها شروع کرد:" خب، ظاهرا چیزی که توی این جزیره زیاد داریم زمانه... پس چرا کمی کامل تر شروع نکنیم؟ مثلا... من میتونم از آشنایی خودم با شماها شروع کنم. اینجوری دچار یادآوری ناگهانی نمیشی و وقایع منطقی تر کنار هم چیده میشن."

و از اونجایی که همه موافق بودن، از همین روش شروع کردیم.

البته این برام کمی عجیب بود که نگاه های نگران کای بجای اینکه روی کیونگسو متمرکز بمونه بین کیونگ و سهون می چرخید و می تونستم حدس بزنم، این با قضایایی که در حال رونمایی شدن بود بی ارتباط نیست.

Oblivion | Sequel to PWHD 🔫Donde viven las historias. Descúbrelo ahora