43. حال و گذشته

369 105 42
                                    

بچه ها شرط رای ها رو برسونید آپ بشه دیگه زیاد نمونده!!!

قسمت چهل و سوم

*1 ماه قبل*

*از دید جیمین*

نوع سوالاتی که ازم پرسیده شد کمی مضحک بود.

ظاهرا بقیه ی افراد رو به جای دیگه ای منتقل کرده بودن اما من و تعداد محدود دیگه ای، به عنوان افرادی که از دوره ی قبلی، پایگاه زمان آقای وو باقی مونده بودیم مورد توجه قرار گرفته بودیم.

هر چی که بود بنظر نمی رسید اون ها ازم بیش از چیزی که همون بار پرسیده شد بخوان.

بعد هم به اتاق دیگه ای پیش بقیه ی افرادی که به اصطلاح از دوره ی اولیه ی پایگاه بودن برده شدم. اینطور که اون ها شنیده بودن به بقیه ی افراد دوره ی جدید حق انتخاب پیوستن به این گروه جدید یا خروج از کشور داده شده بود... که همه و همه خیلی عجیب بود.

خب منظورم اینه که، نامجون هم تقریبا هدف مشابهی به این برای نفوذ نهایی به پایگاه داشت اما... این کاری بود که به یک سرمایه ی درست و حسابی احتیاج داشت.

توی همین شک و تردید یکی دو روزی رو سر کردیم تا اینکه تو پایان روز دوم... اون ها تائو، رئیس اصلی و فعلی پایگاه رو هم پیش ما فرستادن!

ظاهرا اون این مدت تحت بازجویی بوده و بهرحال به عنوان قدیمی ترین عضو پایگاه زمان بیشتری رو برای بازجوییش گذاشته بودن اما بنظر نمی اومد متوصل به زور شده باشن چون جز بی حالی ناشی از چیزی نخوردن، بنظر نمی رسید مشکل دیگه ای داشته باشه.

اگه اینطور بود حس می کردم چندان نباید از کسی که ما رو گیر انداخته بترسیم. احتمالا فقط می خواستن موجودیت سازمانی مثل پایگاه رو پاکسازی کنن...

وقتی بالاخره کمی از سهمیه ی غذایی وعده ی قبل مون که برای عصر کنار گذاشته بودیم به تائو دادیم و کمی حالش جا اومد، از همون جمله ی اول اینطور شروع کرد:" فقط بیایین امیدوار باشیم تیم چانیول زودتر ماموریت شون رو تموم کنن و برگردن سراغ مون. فردی که باهاش طرفیم، جونسو یی که من دیدم، کسی نیست که بشه حتی یه قدم جلوتر از تصمیماتش رو پیشبینی کرد."

و وقتی ازش بیشتر توضیح خواستیم بعد از گرفتن یک نفس عمیق، با حالتی که بنظر شرمسار می رسید ازمون خواست بعد از شنیدن این داستان اون رو مقصر ندونیم چون زمان این اتفاقات اون خودش هم یه نوجون بوده و قدرتی نداشته...

" بین ما، همه ی شما می دونید که پدر من یکی از سرمایه گذارهای اصلی پایگاه بوده. درسته؟"

ما به آرومی تایید کردیم و اون اینطور ادامه داد:

" اون زمان که پایه های اولیه پایگاه در حال تشکیل بود، پایگاه هر نوع اتفاقی که ممکن بود تو زندگی اعضاش باعث رسوایی اجتماعی بشه در خفا از بین می بردنش. اون ها توی زمان خودشون از افراد با نفوذ اجتماع بودن که چهره ی خوبی بین مردم داشتن و آخرین چیزی که لازم داشتن این بود که در حین تشکیل پایگاه جاسوسی چند ملیتی شون، یکی از اعضا دچار هر نوع رسوایی بشه... که باعث هر نوع جلب توجه به سمت اون ها بشه. "

Oblivion | Sequel to PWHD 🔫Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang