خودکارش رو بین انگشت اشاره و وسطش می چرخوند و منتظر بود تا بلند ترین عقربه ساعت به دوازده برسه...
بک پیش خودش فکر کرد: « چرا هروقت عجله داره باید انقدر زمان باهاش لج کنه ...!»
چان به هم یونیتیش که معلوم نبود باز چه برنامه ای زیر سرش داشت که روی صندلیش وول میزد و هر از چند گاهی نگاهشو به ساعت مچیش می داد، نگاه کرد و سرشو با تاسف تکون داد.
پنج دقیقه گذشته بود و بک هنوز در همون وضعیت به سر می برد ولی چان تحملش دیگه رو به تحلیل گذاشته بود.
-بک چته باز؟
بک نگاهشو از بالای عینک های طلاییش به چان داد و لبخند دندون نمایی تحویلش داد و گفت:
-ببخشید مزاحمت شدم؟
چان نفسشو عمیق بیرون داد. واقعا نمی تونست بفهمه چرا پسر روبروش انقد از این کلمه استفاده می کنه.
اون راه می رفت و چه با دلیل چه بی دلیل از همه عذرخواهی می کرد.
نه اینکه برای چان مهم باشه فقط دلش نمی خواست پسری که تقریبا دیگه با خودش برای دوست صدا زدنش کنار اومده بود، به بقیه اجازه بده هرجور دلشون خواست باهاش رفتار کنن... این فقط جزئی از شخصیتش بود و حتی یکی از اون حسایی که سبب انتخاب رشتش شده بود...-بک دقیقا به چه دلیل کوفتی عذرخواستی الان؟
بک با تعجب بهش نگاه کرد و سعی کرد جملش رو با چپ و راست کردن چشماش و پلک زدن ، به یاد بیاره... و جواب داد:
-خب چون حس کردم اذیت شدی.
-احیانا باز یه گندی نزدی؟!
بک یه دفعه جبهه گرفت و گفت:
-نه! چان دفعه قبل فرق می کرد.
-و دفعه قبل ترش و قبل تر ترش...
با کنایه اضافه کرد و بک با لکنت تخمی که یه دفعه گرفته بود ، گفت:
-خب... تمام اون دفعه ها نیاز ... بود!
چان بعد از یه نگاه عاقل اندر سفیه بهش یهو به حرف اومد و شاید این اولین باری بود که جملاتش رو بیشتر از پنج کلمه تشکیل می داد:
-اره بک... میدونم قطع کردن برق پانسیون برای اینکه شب تولده کیونگ بود و تو باید زود تر می رفتی تا پارتی دوستت رو اوکی کنی و یا اوندفعه که مثلا می خواستی دل هممون رو شاد کنی و وسط سالن روی صندلی برامون برقصی ولی اخرش پرت شدی پایین و نزدیک بود حتی بیمارستانی بشی... من نمیدونم چجوری تو رو هنوز اخراج نکردن ولی می دونی حق دارم نگران باشم چون هر دفعه که اینجوری ساعتو چک میکنی و خودکارتو تکون میدی بعدش مطمئنم یه اتفاقی می افته!
بک خیلی با ریتم مثل آونگ مردمک چشماش رو چپ و راست کرد و لباش رو جمع کرد تو دهنش و خودکارش رو روی میز گذاشت و بعد از یه نگاه پاپی طور به چان گفت:
YOU ARE READING
🏥𝐖𝐡𝐢𝐭𝐞 𝐇𝐞𝐚𝐫𝐭𝐬🤍
Romance💌White hearts^^💟 🥂:Couples: ChanBaek . KaiSoo . SuLay 🥂: Genre: Romance . Dram . Flaff . Medical . NC+18 🥂: Author: Pati :) 🥂: Tel Me : @t_a_r_a_n_Pati 💒About: "داستان از اونجایی شروع شد که من احمق فکر کردم میتونم تغییرش بدم..فکر کردم شاید ا...