چانیول خندید و همونطور که جلوتر میرفت داخل گفت:
-بک مطمئنی خواهرت نیومده خونه؟ همه چراغ ها روشنه... مگه سنسور ندارن؟
بک صاف وایستاد و چند لحظه بعد دوباره مشغول در اوردن کفشاش شد و جواب داد:
-نگران نباش یول هر از چند گاهی دیوونه میشن...
پسر بزرگتر دوباره خندید و به سمت حال رفت ولی هنوز قدم اول رو برنداشته بود که با دیدن لباس هایی که هرکدوم یه گوشه زمین پرت شده بودند سرش رو بالا اورد و به جلوش نگاه کرد...
خب حدسش درست بود ولی الان فقط باید از چشم های معصوم دوست پسرش مراقبت میکرد. براش مهم نبود اصلا چشم های دوست پسرش معصوم اند یا نه ... یا قبلا هیچ بدن برهنه ای دیده یا نه در حال حاضر که دوست پسر اون محسوب میشد ، مال اون بود و به هیچ وجه دوست نداشت دوست پسرش بدن هیچ کس رو جز خودش ببینه...
پس سریع به سمتش رفت و چرحوندش و لب هاش روی لبهاش گذاشت و باعث شد چشم های پسر بیچاره به اخرین درجه ای میتونستند باز بشن و به در اسانسور که حالا دوباره روبروش بود زل بزنه...
چان لازم نمیدید چیزی بگه و لبهاشون رو جدا کنه پس همونطوری به سمت اسانسور رفت و پلک های پسر کوچکتر حتی از اخرین درجه هم بیشتر باز بشن...
-اتاقم اونطرفیه ها!!!
همونجوری توی دهن دوست پسرش زمزمه کرد ولی چان تا وقتی در اسانسور باز نشده بود اروم نگرفت و به بوسیدنش ادامه داد...
بکهیون گیج شده بود ولی تصمیم گرفت بدون تقلای بی فایده به بوسه های دوست پسرش جواب داد. چان بعدا بهش توضیح میداد...
وقتی رفتن توی اسانسور بعدا از اینکه چان مطمئن شد دوست پسرش دیگه هیچ دیدی به بیرون نداره... جدا شد و بعد از بوسه چند ثانیه دیگه بهش خیره شد.
-چرا برگشتیم بیرون؟
-هیچی عزیزم خب من بهت نیاز داشتم...
-خب یعنی نمیشد شب اینجا بمونیم؟؟
-نه مشکل این بود که...
چانیول حتی نمیدونست حالا چه دروغی بگه که کارشو توجیه کنه... به دوست پسر منتظرش نگاه کرد و بعد قورت دادن اب دهنش یدفعه پروند:
-تو لوب نداشتی خب!
بکهیون پوکر تر از اون نمیتونست بشه...
-وات د فاک؟؟ فقط به خاطر یه لوب یول؟ مطمئنا یدونه توی اتاقم پیدا میشد! یه کرم ساده هم کارتو راه مینداخت!
بکهیون بدون اینکه اب دهنشو قورت بده یا نفس بگیره پشت سر هم گفت و باعث شد چان پشت سرش رو بخارونه و مردمک چشماش رو چپ و راست کنه....
ولی همش چند لحظه طول کشید تا چان یهو جدی شه بو بگه:
-تو براچی تو اتاقت لوب داری ؟
KAMU SEDANG MEMBACA
🏥𝐖𝐡𝐢𝐭𝐞 𝐇𝐞𝐚𝐫𝐭𝐬🤍
Romansa💌White hearts^^💟 🥂:Couples: ChanBaek . KaiSoo . SuLay 🥂: Genre: Romance . Dram . Flaff . Medical . NC+18 🥂: Author: Pati :) 🥂: Tel Me : @t_a_r_a_n_Pati 💒About: "داستان از اونجایی شروع شد که من احمق فکر کردم میتونم تغییرش بدم..فکر کردم شاید ا...