☀️Part :6☀️

826 200 20
                                    

قسمت اول فیک فقط یک کا ویوو خورده اونوقت ووتاش 79 تاس؟ ریلی؟ فاک می هاردر😶
ووت بدید بچه ها بخدا چیزی ازتون کم نمیشه، کمترین کاریه که در ازای کار نویسنده میشه براش کرد، این نوشته ها از هوا در نمیاد اینجا نوشته بشه☹️
ووت بدین❤️

_____________________________________

یکم کتش رو عصبی از پایین کشید و صاف تر تو جاش ایستاد تا از حالت گیجی بیاد بیرون.

با خودش فکر کرد "حتما تصادفی بوده"

-سلام جونگین کوچولو

پیر مرد با لحن اغراق آمیزی گفت و خندید.

+آجوشی من الان 27 سالمه

-از نظر من شماها هنوزم همون پسر بچه های تخس کوچولوین

جونگین جلو رفت و به پیر مرد دست داد، بعد روش رو یه کوچولو طرف کیونگ کردو بازم طرف چان برگشت.

+پسر خیلی وقته ندیدمت

و دوستانه همو در آغوش کشیدن.

کیونگ که از لحظه ای که به اینجا اومده بودن با چان خودش تو شوک بود که تازه فهمید چان نوه ی آقای پارک همسایشونه حالا با رفتار دوستانه ی اون دو بیشتر گیج بود.

+چان؟

=هم؟

جونگین یه نگاه خاص به کیونگ انداخت و برگشت طرف چان.

+خیلی وقته همو ندیدیم نه؟

اینو درحالی گفت که دستاشو تو جیبش فروکرده بودو خودش رو کشید طرف کیونگ.

چان خنده ای کردو به نزدیک شدن جونگین به کیونگ نگاه گیجی انداخت.

کیونگ از وقتی که جونگین اومده بود تو اتاق نمی دونست چش شده که دنبال توجیح بود ...از اولم مثل درخت صاف ایستاده بود و با قرار گرفتن جونگین کنارش با چشمای درشتش به جونگین خیره شد.

جونگین:کیونگ مگه با مامانی نیومده بودی؟

چان:جونگین دی او رو میشناسی؟

با این حرف هرسه بهم خیره شدن و فقط نگاه هارو به هم پاس میدادن، آقای پارکم با تعجب بهشون خیره بود.

+دی او ! ؟

جونگین با گفتنش برگشت طرف دی او و یه ابروشو بالا داد.

-آ...آم..راستش من چانیول شی رو تو دانشگاه شناختم....میدونی...

جونگین برگشت طرف چان: دانشگاه ؟چان هنوزم میری دانشگاه؟

با پوزخند اینو گفت و نشست.

=مسخره

چانم گفت و نشست:من معلمشم...معلم آقای کیم جونگین ...معلم... بفهم نفهم

+هوویی چیه چرا باز وحشی شدی

- شماها هنوزم که بچه این

آقای پارک گفت و حواس بقیه رو به خودش جلب کرد.

You Again ❤️[کامل شده] Where stories live. Discover now