حتما باید بگم ووت بدین؟! خو ووت بدین خودتون دیگه😂😂🔪
------------------------------------------------------------ببخشید
جونگین دوباره گفت
کیونگ لبشو تو دهنش کشیدو سرش رو خم کرد.
-بخدا وقتی اسم چان اومد دیوونه شدم،باور کن اصلا نمیدونم چم شده ،از اون روز لعنتی که از اون خراب شده با اون حرفایی که زدی برگشتم مثل دیوونه ها شدم...حتی یه لحظه هم نتونستم بهت فکر نکنم ...توِ لعنتی طلسمم کردی، هرکاری میکنم، هر جایی میرم، فقط تو جلو چشممی ...هیچ وقت تا به حال به کسی چنین حسی نداشتم ...از همون بار اولی که دیدمت همه چی برام فرق داشت، هر چیزی که به تو مربوط میشه برام متفاوته...
جونگین چند ثانیه مکث کردو فشار دستاشو دور کیونگ بیشتر کردو بیشتر خودش رو چسبوند بهش که باعث شد یه تکون کوچیکی بخورن.
-چیزی که ازم میخوای رو نمیتونم انجام بدم...نمیتونم بیخیالت شم، نمیتونم از فکرت درام ،نمیتونم یه جور دیگه نگات کنم ،ازم بر نمیاد
جونگین با نفس حرف میزد طوری که فقط انگار یه ابهامی از صداش شنیده میشد و همه اینارو درست دم گوش کیونگ با نفسای داغش زمزمه میکرد.
کیونگ بغض کرده و گیج با چشمایی که پوست نازک اطرافش قرمز شده بود با سر خم خورده به جونگین گوش میداد.
چیزی که حس میکرد یه حس خواستن و ترس با هم بود !!!
تو هاله ای از محوی گیر افتاده بود ،قلبش یه چیز میگفت،مغزش یه چیز،زبونش یه چیز دیگه...
از خودش کلافه بود ،اینکه چرا انقدر کُند مغزه.
-هیچی ازت نمیخوام...هیچی...فقط باش...فقط بمون...ازم نخواه ازت ...فاصله بگیرم...بهم نگو ازم متنفری...
جونگین با این حرفش بیشتر به کیونگ فشار آورد که باعث شد کیونگ فوری دستش رو بزاره رو دست جونگین.
+من...
کیونگ بخاطر بغضش نمیتونست کنترل شده حرف بزنه.
بغضش رو قورت داد و با بستن پلکاش قطره اشک درشتی از گوشه چشم چپش سر خورد و تا چونه اش سرازیر شد.
+من معذرت میخوام...بخاطر...(دوباره آب دهنش رو با صدا قورت داد)بخاطر اون حرفا...فقط...باور کن اصلا نمیدونم چجوری گفتمشون...بخدا...
کیونگ دیگه نتونست ادامه حرفش رو بزنه.
جونگین حالا دست راست کیونگ که دستش رو فشار میداد گرفت و نوازشش کرد.
-کیونگ...باور کن ... من هیچی نمیخوام، هیچ فکری ندارم، فقط میخوام کنارم باشی، فقط میخوام نزدیکم باشی،واسه اینکه با خودم کنار بیام زمان میخوام، ازت تمنا میکنم درکم کنی ،باور کن فاصله گرفتنت ...دیوونه ام میکنه،نمیتونم از خواستنت دست بردارم ولی اگه تو نخوای...
YOU ARE READING
You Again ❤️[کامل شده]
Fanfiction♦️You again♦️ نویسنده:boom🎇 ژانر :درام🍺 ,رمنس💥,فلاف🧜♂️,اسمات,هپی اند🔥,... کاپل ها:💦کایسو,👅چانبک,⚡تاعوریس یه داستان شاید تکراری و ساده ولی خیلی کیوت و دوست داشتنی واسه کسایی که دوست دارن دوست داشته بشن ☺️ کایسوی قوی داستانمون بعد یه مدت خیلی...