☀️Part :25☀️

668 140 56
                                    

هر کی ووت نده پشمی بیش نیست🔪🙋‍♀️
-----------------------------------------------------------

رفت و امد به اندازه کافی عصبیش کرده بود ،دیگه سوال پیچ شدنش توسط مرد میانسال روبروش بیشتر داشت رو مخش رژه میرفت !

=خوب جناب کیم، طبق اعترافاتی که اینجا نوشتین شما سر هیچی دعوا افتادین و بعدم چاقو یهویی فرو رفته تو پهلوی اون بچه؟ بنظرتون معنی میده؟

-فک کنم هرچیزی که لازمه رو اونجا نوشتم ونیازی به تکرارشون نیست

=من واقعا متاسفم، ولی من نمیخوام فقط هر چیزی رو که لازمه بدونم، من میخوام همه چیز رو بدونم

جونگین زهر خندی زدو عصبی به تکون دادن پاهاش ادامه داد.

=نمیشه یه مرد 27 ساله بره تو یه دانشگاه و خیلی بی دلیل با یه بچه دست به یقه بشه واز اونم بی مفهوم تر با چاقو بهش ضربه بزنه و بعدشم خیلی ریلکس به پلیس زنگ بزنه و خیلی داوطلبانه بره تو  دهن شیر ...همون طور که میدونید اگه سر اون پسر بلایی بیاد شما به قتل عمد محکوم میشید، ایا از این موضوع با خبرین؟

جونگین فقط حرصی به چشمای مرد خیره موند و دوندوهاش رو روی هم فشرد.

مرد که از گرفتن جوابی از جونگین ناامید شده بود دسته برگه ها رو جمع و جور کرد و عصبی داد زد

=سرباز بیا اقا رو ببر

با طلبکاری نگاهی به جونگین انداخت و با هوف خسته ای بلند شد.

با ورودش به بازداشتگاه و پشت بندش صدای اذیت کننده ی بسته شدن در یاد چشمای معصوم کیونگ افتاد که اگه اون به جاش اینجا بود قرار بود چه بلایی سر قلب کوچیکش بیاد.

حرصی چنگی لای موهاش انداخت و خواست به گوشه ای بره و بشینه که با صدای چان فوری سمتش برگشت.

+جونگیناااا خوبی؟

-اره من خوبم کیونگ چطوره؟

اروم لب زد و چان فقط عصبی غرید.

+با این همه خریت هنوزم به فکر اون خرابکاری؟!!

-مامان بزرگ چیزی نگفت که؟

+نه ...یعنی من چیزی بهش نگفتم ،در واقع با دیدن قیافه کیونگ فقط ترسید که چیزی بپرسه، چند باری ام از تو پرسید ولی من فقط طفره رفتم ،مطمئنم فهمیده یه چیزایی تا الان

چان دستی به سرو روش کشید و پلک عصبی زد.

+چیا گفتن؟

-فقط میدونم اون لعنتی الان تو اتاق عمله و تا بهوش نیاد چیزی معلوم نیست

+اه خدای بزرگ بهم صبر بده

چان چنگی لای موهاش انداخت و نگاهش رو از جونگین گرفت و سمت افسر رفت که همزمان باهاش یه پسر کوتاهی هم نفس نفس زنان رسید جلوی افسر و با لحن نگرانی پرسید.

You Again ❤️[کامل شده] Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz