☀️Part :32☀️

653 114 29
                                    

ووت ووت❤️❤️👀
______________________________________

از اتاق که بیرون رفته بودن یه چند تا بحث پیش اومد و یکم با هم گپ زدن و در نهایتم خانم کیم یادش نرفت که خرید داره و با یه عالمه غر زدن سرشون بالاخره یه کاری کرد تا تکون بخورن و راهی شن ،کیونگ وارد اتاقش شد و یکم این پا و اون پا کرد.

با ورود یهویی جونگین اونم حاضر و اماده شوکه برگشت طرفش .

+کی لباس پوشیدی؟!!

-تو چرا لباساتو نپوشیدی؟ من پوشیدم سریع دیگه!

کیونگ شونه ای بالا انداخت و برگشت سمت کمدش و توش رو چک کرد تا لباس انتخاب کنه.

جونگینم پشتش ایستاد و سرک کشید .

-اون لباس بی ریخته رو بپوش

کیونگ چشماش رو درشت کرد و با دقت تو کمدش رو نگاه کرد .

+کدوم؟

-این

جونگین بیشتر خودش رو از پشت بهش چسبوند و یه پلیور ابی نفتی رو کشید بیرون و تقریبا تا نزدیکی دهنش اورد و خیلی پدرسوخته مانند کیونگ رو به خودش چسبوند .

+یاااا به این میگی بی ریخت؟

کیونگ هم خیلی کصخلانه بدون اینکه درک کنه اون عوضیِ سواستفاده گر داره خودشو بهش میماله اعتراض کرد ولی با حلقه شدن دستای جونگین دور فسقلیِ چشم و گوش پاکش و بوسه ای به زیر گوشش کیونگ پوکر خودشو تکون داد و غر زد.

دیگه تا این حد که کصخل نبود نفهمه داره ازش سواستفاده میشه؟!!!!!!!!!!! :/

+بکش کنار کیم جونگین

خیلی جدی خودش رو از بغلش بیرون کشید و دوباره مشغول شد و همزمان ادامه داد ،جونگین هم نیمه ناراضی نشست رو تخت و مشغول دید زدنش شد .

+وقتی مامانی درمورد نامزد عمه گفت خیلی تعجب کردم چیشد بهم زدن؟

-یکم مورد داشت

+یعنی چی؟

کیونگ به زور سرش رو از یقه ی بلوز بیرون کشید و بلافاصله گفت .

-یه دوست دختر حامله داشت و مثل اینکه میخواست با همونم ازدواج کنه

+اوه

-برعکس این وجهه ی فضول و همه فن حریف و بیخودش اون خیلی بدردنخوره و سریع گول میخوره

+درست صحبت کن اون عمته

-چشم معلم اخلاق

+خوب دیگه؟

-دیگه چی؟ مامانی هم همین کارایی که با ما میکنه رو با اونم کرد تا مردک عوضی به جنون رسید و یه روز خودشو لو داد

کیونگ خنده ای کرد و دوباره سمت کمدش رفت .

شلواری از توش برداشت و در کمد رو بست و تو اینه خیره خودش شد .

You Again ❤️[کامل شده] Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang