☀️Part :23☀️

752 147 26
                                    

اگه میخواین جوجه های دیگه ای هم داستانو ببینن و خوش بگذرونن ووت بدین🍬😂😂❤️❤️❤️
-----------------------------------------------------------

اروم لای پلکاشو باز کرد و کمی فضای اطراف رو زیر نظر گرفت.

از زیادی روشن بودن اطراف چشماش تیر کشید و با اخمی دوباره بستِشون ،حس سبکی خاصی داشت و نمیتونست خوب تمرکز کنه!

تکونی به خودش داد و با برخورد بدنش به بدن یکی دیگه انگار شوکی بهش وارد شد و همه چیز رو به
یکباره به یاد اورد !

بدن کای ،صدای نفساش، کاری که دیشب باهاش کرده بود و درنهایت لذتی که برده بود ...

اروم برگشت و به چهره ی غرق خواب جونگین نگاهی انداخت .

اروم بود و حس امنیت رو میداد،همه چیش حتی نفس های منظمش !

لبخندی زدو بیشتر بهش خیره شد .

همه چیزش خاص بود ،رنگ پوستش،بینی جذابش ،موهای پریشون روی پیشونیش و بدن ورزیده اش ...

کیونگ هردو لبش رو تو دهنش کشید و اروم با دندوناش فشاری بهشون اورد !

چطور انقدر جزئی نگر شده بود ؟

بعد چند لحظه یهو دلش خواست که دوباره بهش بچسبه و اون گرمای دلچسب رو حس کنه !

خجل لبش رو گزید و بهش نزدیک شد ،چطور اینقدر بی پروا شده بود ؟حتما بخاطر وجود این لعنتی بود که اینطور رفتار میکرد !

جونگین سطح توقعاتش رو بالا برده بود !

ولی هیچ کدوم از این افکار باعث نشد که از کاری که میخواست دست برداره ! 

گونه های تبدارش رو به سینه ی پهن و گرم جونگین چسبوند و دستاشو دور کمرش سفت کرد و هر لحظه اون حلقه رو تنگ و تنگتر میکرد تا جایی که بالاخره صدای جونگین در اومد .

-کیونگ

جونگین فقط ناراضی اعلام کرد و پشت بندش صدایی داد اما کیونگ بازم به کارش ادامه داد !

-عشقم داری خفه ام میکنی

جونگین خواب الود با چشمای نیمه باز و صدای دورگه  گفت و کیونگ رو بیشتر مجذوب خودش کرد !

-میخوای بکشیم؟

جونگین با خنده گفت و بازوهای سفید و لاغر پسرک رو نوازش کرد.

+نه

کیونگ در کمال معصومیت اعلام کرد و تصمیم گرفت فشار رو کم کنه.

-واقعا زور داری

جونگین یکم بعد با خنده گفت و حرکت دستش رو ادامه داد و پسرک کوچکترِ کم ظرفیت رو شل تر کرد.

خیلی سبک موهای کیونگ رو بوسید و موجود شُل و وِلِ توی بغلش رو برای چند دقیقه ی بعدی هم تو اغوش نگه داشت .

You Again ❤️[کامل شده] Where stories live. Discover now