ووت دادن را هرگز فراموش نکنید🙂❤️🙏
جونگین جلوتر رفت :داشتین چه گهی میخوردین؟
با نهایت آرامش گفت، طوری که از لحنش لرزه ای به تن چان افتاد.
+هی...هیچی بخدا من فقط میخواستم شوخی کنم
-شوخی...هه. ..تو به این میگی شوخی؟!
با حالت عصبی برگشته بود طرف چان و صورتش رو کج کرده بود و انگشت اشارش رو گرفت سمت دی او :میبینی؟! مثل گیجا افتاده اونجا و من میتونم بگم که حتی دستاشم کامل لمس شده و تو فقط میگی ...شوخی؟
و یه خنده ی هیستیریک که واقعا جونگین رو ترسناک کرده بود.
جونگین با خشم رفت سمت دی او و با حرص انگشتاش رو تو بازوش فرو کرد.
کیونگ یه صدایی مثل ناله از ته گلوش خارج شد و بشدت از تخت کنده شد.
نمیتونست درست سرجاش وایسه.
با حالت گیج فقط به مکالمات بین چان و جونگین گوش داد، البته اگه بشه گفت که چیزی میشنید.
-کیونگ دیگه اینجا نمیاد
جونگین اینو گفت و کیف و پالتوی دی او رو از روی میز برداشت درحالی که هر لحظه فشار دستاشو رو بازوی بی جون کیونگ بیشتر میکرد.
+چی... چی میگی جونگین؟! من واقعا متاسفم
چان جلو اومد و دستای کیونگ رو گرفت و سعی کرد کیونگ گیج رو روی خودش متمرکز کنه.
+ دی او من واقعا متاسفم، تو که اینو جدی نگرفتی اون فقط یه شوخی بود
جونگین بشدت دست چان رو کنار زد.
- بهش دست نزن وگرنه بد میبینی پارک چانیول
اینو درحالی گفت که انگشت اشارشو به حالت تهدید آمیزی جلوی چان دوران میداد.
+ جونگین من...واقعا.. .اون یه شوخی بود
-خفه
وبشدت کیونگ رو پشت سرش کشید.
از خونه که بیرون اومدن چان هم همراهشون با استرس میومد و مدام عذرخواهی میکرد تا دم آسانسور.
چان جلو آسانسور دستاشو باز گذاشت تا مانع سوار شدنشون بشه.
+جونگین یه لحظه بزار، تو الان عصبانی ای نمیفهمی
-برو اونور چان الان حواصله اتو ندارم میزنم تو سرت صدا بُز بدی، برو کنار
جونگین اینارو میگفت درحالی که صورتش متمایل بود سمت دی او و به قیافه اش که الان براش نحس بود خیره شد.
+دی او...ببخش باور کن...
همین یه کلمه کافی بود تا جونگین آتیشی شه و مشتش رو بکوبه به صورت بی عیب چان و چان بشدت پرت شه طرف دیگه.
YOU ARE READING
You Again ❤️[کامل شده]
Fanfiction♦️You again♦️ نویسنده:boom🎇 ژانر :درام🍺 ,رمنس💥,فلاف🧜♂️,اسمات,هپی اند🔥,... کاپل ها:💦کایسو,👅چانبک,⚡تاعوریس یه داستان شاید تکراری و ساده ولی خیلی کیوت و دوست داشتنی واسه کسایی که دوست دارن دوست داشته بشن ☺️ کایسوی قوی داستانمون بعد یه مدت خیلی...