☀️Part :10☀️

691 167 10
                                    

ووت دادن را هرگز فراموش نکنید🙂❤️🙏

جونگین جلوتر رفت :داشتین چه گهی میخوردین؟

با نهایت آرامش گفت، طوری که از لحنش لرزه ای به تن چان افتاد.

+هی...هیچی بخدا من فقط میخواستم شوخی کنم

-شوخی...هه. ..تو به این میگی شوخی؟!

با حالت عصبی برگشته بود طرف چان و صورتش رو کج کرده بود و انگشت اشارش رو گرفت سمت دی او :میبینی؟! مثل گیجا افتاده اونجا و من میتونم بگم که حتی دستاشم کامل لمس شده و تو فقط میگی ...شوخی؟

و یه خنده ی هیستیریک که واقعا جونگین رو ترسناک کرده بود.

جونگین با خشم رفت سمت دی او و با حرص انگشتاش رو تو بازوش فرو کرد.

کیونگ یه صدایی مثل ناله از ته گلوش خارج شد و بشدت از تخت کنده شد.

نمیتونست درست سرجاش وایسه.

با حالت گیج فقط به مکالمات بین چان و جونگین گوش داد، البته اگه بشه گفت که چیزی میشنید.

-کیونگ دیگه اینجا نمیاد

جونگین اینو گفت و کیف و پالتوی دی او رو از روی میز برداشت درحالی که هر لحظه فشار دستاشو رو بازوی بی جون کیونگ بیشتر می‌کرد.

+چی... چی میگی جونگین؟! من واقعا متاسفم

چان جلو اومد و دستای کیونگ رو گرفت و سعی کرد کیونگ گیج رو روی خودش متمرکز کنه.

+ دی او من واقعا متاسفم، تو که اینو جدی نگرفتی اون فقط یه شوخی بود

جونگین بشدت دست چان رو کنار زد.

- بهش دست نزن وگرنه بد میبینی پارک چانیول

اینو درحالی گفت که انگشت اشارشو به حالت تهدید آمیزی جلوی چان دوران میداد.

+ جونگین من...واقعا.. .اون یه شوخی بود

-خفه

وبشدت کیونگ رو پشت سرش کشید.

از خونه که بیرون اومدن چان هم همراهشون با استرس میومد و مدام عذرخواهی میکرد تا دم آسانسور.

چان جلو آسانسور دستاشو باز گذاشت تا مانع سوار شدنشون بشه.

+جونگین یه لحظه بزار، تو الان عصبانی ای نمیفهمی

-برو اونور چان الان حواصله اتو ندارم میزنم تو سرت صدا بُز بدی، برو کنار

جونگین اینارو میگفت درحالی که صورتش متمایل بود سمت دی او و به قیافه اش که الان براش نحس بود خیره شد.

+دی او...ببخش باور کن...

همین یه کلمه کافی بود تا جونگین آتیشی شه و مشتش رو بکوبه به صورت بی عیب چان و چان بشدت پرت شه طرف دیگه.

You Again ❤️[کامل شده] Donde viven las historias. Descúbrelo ahora