☀️Part :28☀️

630 130 30
                                    

ووت فراموش نشه😜
به اینستامم سر بزنین و دنس کاورهام رو لایک کنین🔪❤️😂  blacktaeboom
______________________________________

تو راه بود که جونگین بالاخره بهش گفت مادربزرگ گفته بود تنها بیاد و تمام مدت کیونگ در حال خواهش بود تا جونگین بزاره بره و خودش تنها برگرده خونه, اما جونگین دقیقا مثل یه بچه ی کوچولو فقط لج کرده بود و به حرفش گوش نمیداد.

به خونه که رسیدن جونگین سریع پرید بیرون و کیونگم با لب هایی که مدام میگزیدشون پیاده شد اما کنار ماشین متوقف شد.

جونگین برگشت طرفش و صداش زد.

-بیا دیگه منتظر چی هستی؟

+جون مطمئنی کار درستی میکنیم؟

-اره بیا

خواست زنگ رو بزنه که کیونگ فوری دوید طرفش و جلوش ایستاد.

+ببین من میرم تو پارک خوب؟ بعد که حرفاتون تموم شد بهم بگو تا بیام

کیونگ فوری توضیح دادو تا خواست بره جونگین از بازوش گرفت و محکم نگهش داشت و بلافاصله زنگ رو زد و کیونگ فقط شوکه به نیم رخش خیره موند.

با باز شدن در، خجالت زده سمت پیرزن شوکه برگشت و احترام گذاشت.

+س...سلام

=اوه پس با هم اومدین؟

-بله

جونگین خونسرد گفت و بیخیال وارد شد.

کیونگ هم که رنگ لبو شده بود کمی بیشتر یقه اش رو بالا داد و لب پایینش رو گزید و وارد شد.

کنار خانم کیم وایساد و به چشمای غمگینش نگاهی انداخت ،چقدر اشتباه کرده بود.

پیرزن دستش رو دور بازوی لاغر پسرک حلقه کرد و اون رو به داخل کشوند،کیونگ متعجب رد نگاه جونگین رو که اخمی رو صورت داشت دنبال کردو به وسط پذیرایی، جایی که پسری درشت قد ایستاده بود و حالا به اون نگاه میکرد رسید.

*کیونگ سو ...از دیدنت خوشحالم

جونگین متعجب برگشت سمت کیونگ و گیج پرسید.

-میشناسیشون؟

کیونگ فقط به معنای نه سرش رو به دو طرف تکون داد و دوباره رد نگاهش رو به پسر رسوند و پشت سرش هم تاعویی که لبهاش بی رنگ بود و با چشم های تاریک و خسته نگاهش میکرد.

کیونگ ترسید و اب دهنش رو قورت داد،اشک توی چشم هاش حلقه زده بود و منتظر بود ،اما نمیدونست منتظر چی؟

نگاهش رو به پدربزرگ رسوند و با زاری و دهنی که باز مونده بود به اون هم نگاهی انداخت و در جوابش اقای کیم فقط لبخند هُلی زد.

*کیونگ سویااا متاسفم که الان اینو بهت میگم ...من ...کریس وو برادرت هستم ...

کیونگ شوکه پلکی زد و گیج مسیر نگاهش با چشمهای غمگین تاعو تلاقی کرد ،انگار از اون علت میخواست،اینجا چه خبر بود؟

You Again ❤️[کامل شده] Donde viven las historias. Descúbrelo ahora