ووت فراموش نشه😜
به اینستامم سر بزنین و دنس کاورهام رو لایک کنین🔪❤️😂 blacktaeboom
______________________________________تو راه بود که جونگین بالاخره بهش گفت مادربزرگ گفته بود تنها بیاد و تمام مدت کیونگ در حال خواهش بود تا جونگین بزاره بره و خودش تنها برگرده خونه, اما جونگین دقیقا مثل یه بچه ی کوچولو فقط لج کرده بود و به حرفش گوش نمیداد.
به خونه که رسیدن جونگین سریع پرید بیرون و کیونگم با لب هایی که مدام میگزیدشون پیاده شد اما کنار ماشین متوقف شد.
جونگین برگشت طرفش و صداش زد.
-بیا دیگه منتظر چی هستی؟
+جون مطمئنی کار درستی میکنیم؟
-اره بیا
خواست زنگ رو بزنه که کیونگ فوری دوید طرفش و جلوش ایستاد.
+ببین من میرم تو پارک خوب؟ بعد که حرفاتون تموم شد بهم بگو تا بیام
کیونگ فوری توضیح دادو تا خواست بره جونگین از بازوش گرفت و محکم نگهش داشت و بلافاصله زنگ رو زد و کیونگ فقط شوکه به نیم رخش خیره موند.
با باز شدن در، خجالت زده سمت پیرزن شوکه برگشت و احترام گذاشت.
+س...سلام
=اوه پس با هم اومدین؟
-بله
جونگین خونسرد گفت و بیخیال وارد شد.
کیونگ هم که رنگ لبو شده بود کمی بیشتر یقه اش رو بالا داد و لب پایینش رو گزید و وارد شد.
کنار خانم کیم وایساد و به چشمای غمگینش نگاهی انداخت ،چقدر اشتباه کرده بود.
پیرزن دستش رو دور بازوی لاغر پسرک حلقه کرد و اون رو به داخل کشوند،کیونگ متعجب رد نگاه جونگین رو که اخمی رو صورت داشت دنبال کردو به وسط پذیرایی، جایی که پسری درشت قد ایستاده بود و حالا به اون نگاه میکرد رسید.
*کیونگ سو ...از دیدنت خوشحالم
جونگین متعجب برگشت سمت کیونگ و گیج پرسید.
-میشناسیشون؟
کیونگ فقط به معنای نه سرش رو به دو طرف تکون داد و دوباره رد نگاهش رو به پسر رسوند و پشت سرش هم تاعویی که لبهاش بی رنگ بود و با چشم های تاریک و خسته نگاهش میکرد.
کیونگ ترسید و اب دهنش رو قورت داد،اشک توی چشم هاش حلقه زده بود و منتظر بود ،اما نمیدونست منتظر چی؟
نگاهش رو به پدربزرگ رسوند و با زاری و دهنی که باز مونده بود به اون هم نگاهی انداخت و در جوابش اقای کیم فقط لبخند هُلی زد.
*کیونگ سویااا متاسفم که الان اینو بهت میگم ...من ...کریس وو برادرت هستم ...
کیونگ شوکه پلکی زد و گیج مسیر نگاهش با چشمهای غمگین تاعو تلاقی کرد ،انگار از اون علت میخواست،اینجا چه خبر بود؟
YOU ARE READING
You Again ❤️[کامل شده]
Fanfiction♦️You again♦️ نویسنده:boom🎇 ژانر :درام🍺 ,رمنس💥,فلاف🧜♂️,اسمات,هپی اند🔥,... کاپل ها:💦کایسو,👅چانبک,⚡تاعوریس یه داستان شاید تکراری و ساده ولی خیلی کیوت و دوست داشتنی واسه کسایی که دوست دارن دوست داشته بشن ☺️ کایسوی قوی داستانمون بعد یه مدت خیلی...