☀️Part :16☀️

698 158 14
                                    

دوستون دارم❤️🍀
از باقی داستان ها هم حمایت کنید و همین طور از دنس کاورهام، خوشحال میشم به اینستام سر بزنین
👉 Blacktaeboom
-----------------------------------------------------------

چهار روز از اون ماجرا گذشته بود و هیچ خبری هم از جونگین نشد!!

تقریبا این چند روز برای همه زهره مار شده بود و با گوشه گیری کیونگ همه چی بدتر شد.

بالاخره خواستن برگردن ،قرار شد برن ترمینال تا بلیط بگیرن.

کیونگ واقعا کلافه بود !!همه جا دنبال اقا و خانم کیم میرفت و مثل یه بچه تخس غر غر میکرد!

تو ترمینال وسط شلوغی ایستاده بودن وکیونگ فقط با سرتقی هرچیزی که بهش میگفتن رو رد میکرد!!

گه این با تردید جلو رفت:کیونگ جان...ب. ..ببخشید

سریع گونه کیونگ رو بوسید و گفت.

اقای کیم با تأسف نگاش کرد و سر تکون داد.

- معلوم نیس چیکار کردی

+باباااا اینجوری نگین ...خوب همه اشتباه میکنن

گه این با سری که تا اخرین حد پایین بود گفت و غمگین پلک زد.

بعد دور شدن اقا وخانم کیم دوباره ادامه داد:کیونگاااا اشکال نداره ، همه چی خوب میشه بخدا ،میدونم از من متنفر شده ...

کیونگ که منتظر یه تلنگر بود تو این چند روزه تند تند پلک زد تا اشکاش نیاد.

+من ...جونگین ازم متنفر شده ,میدونم ...ولی. ..من میخواستم امتحانش کنم...

-عشقم خوب فکر کن در مورد تصمیمی که قراره بگیری من میدونم تو گیج شدی ،خواهش میکنم درست تصمیم بگیر

دستاشو گذاشت زیر چونه کیونگ و مجبورش کرد بهش نگاه کنه، با دیدن قیافه فوق معصوم کیونگ اونم با چشمای اشکی و بینی و گوش قرمز دلش ریش شد.

لبای کیونگ از شدت غم می لرزید و گوشه های لبش یکم پایین رفته بود و آب دماغشو با فاصله میکشید بالا.

-من واقعا متاسفم

گه این تند گفت و کیونگ رو کشید تو بغلش و محکم به خودش فشرد:باید زودتر میگفتی عزیزم ،من یه احمقم ...ببخشید، ببخشید هزاران بار ببخشید

=بسه دیگه شما دوتا انگار قراره بمیریم، چرا گریه میکنین؟

خانم کیم بابهت گفت و نزدیک شد.

گه این با انگشتش گوشه چشمشو پاک کرد و یه لبخند تصنعی زد:اوه نه مامان ،من فقط یه اشتباهی کردم

=باز چیکار کردی ؟البته میدونم که ایندفعه کلا گند زدی

-مامان!! شماها چرا انقد منو خورد میکنید؟

= جونگین زنگ زد

با این حرف هردو شاخک های حسی شون بدجور تکون خورد.

You Again ❤️[کامل شده] Where stories live. Discover now