five

2.9K 485 175
                                    

هرصبحی که کنار تو از خواب بیدار شم
تولد دوباره ی منه💜
.
.
.
.
.
.
.

لبای ترک خوردشو با زبونش خیس میکنه و از طعم گس خون توی دهنش چهرش جمع میشه.

نفسای گرم و منظمی که پشت گردنشو نوازش میکنن باعث میشن چشماشو باز کنه و چندبار پلک بزنه تا دیدش واضح تر بشه.

به دست تتو خورده ای که دور کمرش حلقه شده نگاه میکنه و بلافاصله بوی مطبوعی زیر بینیش میپیچه.

انگشت اشارشو نوازش وار روی تتوهای زیبای اون دست میکشه و آروم برمیگرده سمتش.

زی_چرا تو خوابم اخم داری تو آخه؟

با لبخند عمیقش زمزمه میکنه و فاصله ی بین دو ابروشو میبوسه که اخمای لیام یکم از هم باز میشنو سرشو بیشتر توی بالش فرو میکنه.

_کی به کی میگه کیوتی پین؟ها؟

با چشمایی که برق میزنن میگه و سرشو بین شونه و گردن لیام جا میده. زیر خط فکشو میبوسه و از برخورد ریشای بلندش با پوست صورتش ریز ریز میخنده.

زی_این بوی ادکلن و سیگارت نیست لی...این بوی تن خودته!

با آروم ترین لحن ممکن زمزمه میکنه و دم عمیقی میکشه تا اون بوی مطبوعو بیشتر حس کنه.

وقتی محکم شدن گره اون دستارو دور تن خودش حس میکنه بازدمشو بیرون میده و سعی میکنه از اون کوره ی آتیش فاصله بگیره تا بتونه صورتشو ببینه.

لی_تکون نخور

زیر گوشش میگه و محکمتر به خودش فشارش میده.

زی_صبح بخیر

بین شونه و گردنش زمزمه میکنه و لیام به تکون دادن سرش اکتفا میکنه

زی_شل کن لی، باید برم!

لی_کجا؟

با صدای خشدار و گرفته ی اول صبحش زمزمه میکنه و سرشو بیشتر به بالش فشار میده

زی_همون جایی که خودتم هرروز صبح میری...ریخت لیام ولم کن!

آخر حرفشو با صدای بلند میگه و دستاشو رو قفسه سینه پسر بزرگتر میذاره تا هلش بده عقب.

لیام چشماشو باز میکنه و با گرفتن چونه ی زین سرشو بالا میاره و گونشو محکم میبوسه. گره دستاشو شل میکنه و دوباره چشماشو میبنده.

زین با سرعت اما بی سروصدا از جاش بلند میشه و از اتاق بیرون میره.

میدونه که خیلی زود، لیام دوباره خوابش میبره تا خستگیه 6 روز تمام وقت کار کردنو صبحا زود از خواب بیدار شدنو امروز تلافی کنه.

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

_همین الان کونتو جمع میکنی میای اینجا

Violet♡[Ziam] Season 1 CompletedOù les histoires vivent. Découvrez maintenant