fifty two

67 11 50
                                    

+زین... زین حالت خوبه؟

صدای اریک رو میشنوه... جوری که انگار اون صدای بم و گرفته بارها و بارها توی سرش اکو میشه

اما نمیتونه هیچ عکس العملی نشون بده...

شوکی که بهش وارد شده مغزش رو فریز کرده و متقابلا اعضای بدنش نمیتونن هیچ فرمانی رو اجرا کنن

+زین... به من نگاه کن... به چشم های من نگاه کن...

لحنش به رگه هایی از تشویش آغشته س و وقتی همچنان جوابی از سمت اون پسر دریافت نمیکنه نگرانیش دو برابر میشه

+آسیب دیدی؟

بلافاصله هر دو دستش رو دور شونه اون پسر حلقه میکنه و بدنش رو عقب میکشه تا از اون فضا دورش کنه

اما زین به یکباره از شوک خارج میشه و گره دست هاش رو دور بدن بی جون الیز محکم تر میکنه

زی_نه

رو به جلو خم میشه و سرش رو به پیشونی سرد اون دختر تکیه میده

گره دست هاش دور بدن الیز به قدری محکمه که انگار میخواد مانع جدا شدن روح اون دختر از بدنش بشه!

زی_ن... نه

بریده بریده لب میزنه و وقتی دست اریک روی شونه ش قرار میگیره بیشتر از قبل توی خودش جمع میشه

+زین... بلند شو عزیزم... میخوان جسد رو...

قبل از اینکه بتونه جمله ش رو تموم کنه به یکباره صدای فریاد کر کننده ی زین اون فضا رو پر میکنه:

زی_خفه شو

سرش رو بلند میکنه و نگاه خیسش رو به چشم های اون مرد میدوزه:

زی_این جسد نیست، الیزه! مگه نمیبینیش؟

ملتمسانه میپرسه و وقتی نگاه ناامید و مغموم اریک رو میبینه اشک هاش پایین میچکن

زی_اریک...

+جانم

زی_یه دکتر خبر کن... یه دکتر... دکتر میتونه بیدارش کن... میتونه... میتونه مگه نه؟

پشت سر هم و بی وقفه، با امیدواری دردناکی جملات رو کنار هم میچینه تا وقتی که از سکوت اریک به ستوه میاد و به یک باره داد میزنه:

زی_بگو که میتونه

+زین... لطفا آروم باش

با تن صدای پایینی لب میزنه و دستی رو که چند لحظه پیش از روی شونه زین برداشته دوباره روی شونه ش برمیگردونه

و همین کافیه تا اون پسر بلند تر از قبل داد بزنه:

زی_به من دست نزن

بلافاصله اریک عقب میکشه و هر دو دستش رو به نشونه تسلیم بالا میگیره

+باشه... خواهش میکنم چند لحظه گوش کن به من... ما باید جسد رو به پزشکی قانونی تحویل ب...

Violet♡[Ziam] Season 1 CompletedNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ