رییس همیشه اونیه که بیشتر از همه دوسش داری💜
.
.
.
.
._عشق سرخ است
سرخ سرخ، به رنگ خون
با همان صلابت
که از عقیق زخم سینه
به بیرون میتراود
و شقایق و لاله را
بر گستره ی زمین
می پروراندسرشو روی شونه ی لیام جا به جا میکنه و خمیازه ی کوتاهی از بین لب هاش خارج میشه
سرانگشتاشو به آرومی روی خطوط تیره ی تتو های ساعد دست اون مرد حرکت میده و با چشمای خواب آلودش رد نوازش های خودشو دنبال میکنه
_عشق آبی نیست
اگر اندوهی دارد
میرا و فانی
و شادی هایش اما
جاودانی است
هرگز نمیمیرد
جان میبخشد
و گاهی نیز
جان میستاند
ولی همیشه
زنده استزی_قشنگ بود
آروم زمزمه میکنه و لیام سر تکون میده
زی_ولی عشق قرمز نیست
عشق ویولته
زیباترین تناژ بنفشلیام لبخند محوی به زمزمه ی خواب آلود پسرش میزنه و روی موهاشو میبوسه
لی_سر جات نمیخوابی؟
زی_سر جام اینجاست پینو
دستشو روی قفسه ی سینه ی اون مرد میذاره و دوتا ضربه ی آروم به همون قسمت وارد میکنه
زی_دوباره میخونیش؟
قبل از اینکه لیام کتابو ببنده میپرسه و سرشو برمیگردونه تا به چشمای اون مرد نگاه کنه
لیام نگاه کوتاهی به چشمای طلایی و خمار از خواب پسرش میندازه و سر تکون میده
زی_صبر کن
گوشیشو از کنارش برمیداره و ویس ریکوردرو باز میکنه
لیام برای بار دوم اون شعرو میخونه و زین صدای ضبط شده شو توی حافظه ی گوشیش سیو میکنه
زی_سرده... اتاق فاکیت سرده
غر میزنه و پتورو روی تنش بالاتر میکشه
لی_بیا اینجا گرمت کنم
دستشو دور کمر اون پسر میذاره و بیشتر از قبل به سمت خودش میکشونش
زی_نمیخوام... نمیخوام تو گرمم کنی... ولم کن
از اونجایی که میدونه اون مرد قراره تا سر حد مرگ بین بازوهای قویش فشارش بده بی وقفه غر میزنه و تلاش میکنه تا از بین دستاش بیرون بیاد
اما لیام بدون توجه بهش مچ هردوتا دستشو میگیره و به سمت خودش میکشونش
زی_خوابمو نپرون لیام... خوابم بپره به فاکت میدم
جمله ی دومشو تقریبا داد میزنه و اخم میکنه
موهای بلندش بهم ریخته تر از همیشه، روی پیشونیش پخش شدن و چشمای خسته ش برای خوابیدن التماس میکنن
YOU ARE READING
Violet♡[Ziam] Season 1 Completed
Fanfictionبقراط میگه هر آدمی یکی از رنگ های آبی، قرمز، سبز یا زرده اما من میگم تو ویولتی... زیباترین تناژ بنفش💜 "اگه روحیه حساسی دارید خوندن این بوک رو بهتون پیشنهاد نمیکنم" آپ نامنظم