nine

3.4K 475 570
                                    

"لی_عشق منی میدونستی؟

رو به چشمای خمار و طلایی رنگ اون پسر میگه و چونشو آروم میبوسه

زی_یعنی چی؟

با کنجکاوی میپرسه و آروم پلک میزنه

لی_یعنی نفسام به نفسات گره خوردن

زی_چه جوری؟

لحن متعجب و چشمای درشت شدش خنده ی کوتاه پسر بزرگترو به دنبال داره

لی_اینجوری

دستای بزرگشو دور جثه ی ظریف پسری که طبق معمولِ هر بعدازظهر روی پاهاش نشسته و منتظره تا کارتون مورد علاقش شروع بشه حلقه میکنه و محکم به خودش فشارش میده "

.
.
.
.
.
.
.

دست آزادشو بین موهای بهم ریختش حرکت میده و قوطی قرصشو از روی میز کنار تخت چنگ میزنه

بی اختیار ناخونای کوتاهشو روی ساعد دستش میکشه و از سوزش زیادی که روی پوستش حس میکنه چهرش جمع میشه

در قوطی بین دستاشو باز میکنه و یکی از قرصای سفید رنگو بدون آب میخوره، قوطی رو روی میز برمیگردونه و اینبار سرانگشتاشو با عصبانیت روی گردنش میکشه و از حس مایع گرمی که روی پوستش راه میگیره چشماشو با حرص باز و بسته میکنه

از روی تخت بلند میشه و سمت دستشویی حرکت میکنه، جلوی آینه وایمیسه، سرشو بلند میکنه و به زخمای سطحی ای که روی گردنش ایجاد شدنو خون کمی ازشون بیرون میزنه نگاه میکنه

به جز گردن و ساعد دستش سوزش بدی رو روی پوست شکم و کمرشم حس میکنه و همین باعث میشه تا با درآوردن شلوارکش که تنها لباس توی تنشه دوش آب یخو روی بدن ورزیدش باز کنه تا شاید اون سوزش مضخرفو کمتر حس کنه

علاوه بر غذای آماده و پر ادویه ی سرِ شب تنش و عصبانیتی که چند ساعت قبل بهشون دچار شده بود، ابدا نمیتونن بی تاثیر باشن

نفسش از سرمای آب بند میاد اما بی توجه بهش دستشو بین موهاش میکشه و سرشو بالا میگیره تا بتونه بیشتر حرکت آب سردو روی گردنش حس کنه

چند دقیقه بعد درحالی که حس میکنه التهاب پوستش کمتر شده و قرص و آب سرد تاثیر خودشونو گذاشتن از زیر دوش بیرون میادو آبو میبنده، حوله ی سفید رنگشو دور کمرش میپیچه و از حموم بیرون میاد

نگاه کوتاهی به جسم مچاله شده ی روی تختش که توی خودش جمع شده و به نظر میاد آروم خوابیده میندازه و سمت کمد لباساش حرکت میکنه

دستشو روی صورت خیسش میکشه و بعد از خشک کردن بدنش شلوارک سورمه ای رنگشو پاش میکنه، حوله ی کوچیکشو روی موهای خیسش حرکت میده و بعد از خشک کردن تقریبیشون حوله رو دور گردنش میذاره، روی تخت میشینه و با برداشتن گوشیش از روی میز به ساعتی که اسکرین نشون میده نگاه میکنه

Violet♡[Ziam] Season 1 CompletedDonde viven las historias. Descúbrelo ahora