forty three

65 13 81
                                    

هر دو دستش رو توی جیب بزرگ هودی مشکی رنگش فرو میبره و در حالی که قدم هاش رو کند تر از قبل بر میداره مشغول گشتن دنبال کلیدش میشه

با اینکه بی نهایت دلتنگ لیامشه اما دلش نمیخواد اون مرد خونه باشه و با این سر و وضع ببینش

مثل چند روز گذشته یک طرف صورتش کبود و ضرب دیده س

به علاوه ی اینکه زخم خون آلودی روی بینیش جا خوش کرده

انقدر زخم و زیلی و خسته س که دلش میخواد گوشه ی خیابون بشینه و خودش رو بغل کنه

بزنه پشت خودش و دلداری بده که همه چی درست میشه

زخم ها خوب میشن... کبودی ها از بین میرن...

دل و جیگر تیکه پاره شده ش دوباره وصلِ هم میشن...

میشن؟

اگه نشن؟

_زین؟

با صدای آشنایی از فکر بیرون میاد و به محض چشم تو چشم شدن با اون تیله های آبیِ تیره قفسه ی سینه ش تنگ میشه

زی_لعنت

زیرلب زمزمه میکنه و درست رو به روی اون مرد سرجاش وایمیسه

آره...

یه مرد بالغ با کت شلوار مارک و صورت شیو شده ش که مصداق بارز جذابیته

نه مثل خودش یه پسر بچه با ظاهر آشفته و بهم ریخته و صورت درب و داغون

متنفره...

از مقایسه کردن خودش با دیگران متنفره

مگه چی از جذابیت و زیبایی کم داره؟!

فقط یکم خسته س همین

د_حالت خوبه؟

زی_خوبم ممنون

به آرومی جواب میده و نگاهش رو از اون چشم های وحشی میدزده

د_صورتت چی شده؟

لحنش نگرانه اما زین میتونه بفهمه که اون لحن ساختگی و فیکه

به همین خاطر اخم میکنه و وقتی اون مرد دستش رو به سمت صورتش میاره سرش رو عقب میکشه

زی_مهم نیست

دیوید بی هیچ حرفی سر تکون میده و نگاهش رو به در خونه میدوزه

د_لیام خونه است؟

زی_تو که باید بهتر از من بدونی

تن صداش پایینه اما اون مرد زمزمه ی شاکی و بدخلقش رو میشنوه و نیشخند میزنه

د_چیزی گفتی؟

زی_نه... نمیدونم... نمیدونم هست یا نه

با بی حوصلگی جواب میده و در خونه رو باز میکنه

زی_بهش زنگ بزن

د_گوشیش در دسترس نیست

زین به آرومی سر تکون میده و به قصد وارد شدن به خونه قدم از قدم برمیداره

Violet♡[Ziam] Season 1 CompletedWhere stories live. Discover now