🗣 Billie Eilish
🎵 Ocean Eyescan't stop staring at those ocean eyes💙
.
.
.
.
.
.
.
.
."چشمای درشت و طلایی رنگشو با امیدواری به درِ بسته ی اتاق رو به روش میدوزه و عروسک تدی برشو محکمتر توی بغلش فشار میده
_تو باید بری
زیرلب با خودش میگه و لبای کوچولوشو با زبونش خیس میکنه
حدود نیم ساعت طول میکشه تا دره اتاق باز بشه و چهره های گرفته و ناراحت اون زن و مرد مشخص بشن.
*خیلی متاسفم، من واقعا نمیدونم چرا مخالفت میکنه
+ایرادی نداره بذارین راحت باشه
زن با غم زمزمه میکنه و نگاه خیسشو به چشمای پسر بچه ای که از داخل اتاق به بیرون سرک میکشه میدوزه
اون چشمای آبی حرفای دیگه ای برای گفتن دارن اما یه چیزی مانعشون میشه
_تو باید بری لو
آستین بلوز قرمز رنگ اون پسرو تو مشت کوچولوش میگیره و مردمکای طلایی رنگشو به آبی های یک دست اون پسر گره میزنه
لو_تا وقتی تو اینجایی من جایی نمیرم زین
زی_نه لو، داداش لیام گفته زود برمیگرده
نگاه بی قرارشو به انتهای راهرو میدوزه و بغض میکنه
لو_تا وقتی داداش لیام بیاد من اینجا میمونم
با لبخند میگه و دست زینو تو دستش میگیره
زی_اما اگه دیگه برنگردن چی؟
لو_برمیگردن...اگرم برنگردن کسای دیگه هستن که بچه بخوان زی
با اطمینان میگه و پلکاشو باز و بسته میکنه
زی_آره هستن
سرشو پایین میندازه و با غم زمزمه میکنه:
زی_هرکسی که میاد اینجا از بچه هایی که چشمای آبی و موهای روشن دارن خوشش میاد
لو_اما من از چشمای طلایی و موهای مشکی خوشم میاد،
من اینجا تنهات نمیذارم زی، حالاام بیا بریم بازی کنیمبوسه ی محکمی روی گونه ی نرم اون پسر میذاره و وقتی لبخند زیباشو میبینه دنبال خودش به سمت زمین بازی میکشونش"
.
.
.
.
.
.6:15am
از خواب میپره و با گیجی به اطرافش نگاه میکنه
موهای بلند و مشکی رنگش به پیشونی خیس از عرقش چسبیدنو به خاطر باد ملایمی که از پنجره ی نیمه باز راه میگیره و داخل اتاق میپیچه لرز ثانیه ای به بدن برهنش میوفته
BINABASA MO ANG
Violet♡[Ziam] Season 1 Completed
Fanfictionبقراط میگه هر آدمی یکی از رنگ های آبی، قرمز، سبز یا زرده اما من میگم تو ویولتی... زیباترین تناژ بنفش💜 "اگه روحیه حساسی دارید خوندن این بوک رو بهتون پیشنهاد نمیکنم" آپ نامنظم