ten

3.2K 458 496
                                    

09:00pm

زیپ سوییشرتشو تا حد امکان بالا میکشه و به دیوار تکیه میده تا لویی در خونه رو باز کنه

به محض ورودشون به نشیمن با دیدن سوزی که روی تک کاناپه ی کرم رنگ نشسته و مشغول کتاب خوندنه دست خونی شده شو توی جیبش میبره و لب هاشو با زبونش خیس میکنه

از اونجایی که سرعت عمل اون زن تو گزارش دادن تک تک اتفاقات روزمره به لیام خیلی بالاس احتیاط شرط عقله!

با تنه ی محکمی که بهش میخوره چند قدم به عقب هل داده میشه و نگاه بدی به لویی که تقریبا داره سمت دستشویی پرواز میکنه میندازه

وقتی سوزی متوجه حضور زین میشه مکالمه ای در حد سلام و احوالپرسی بینشون شکل میگیره و چند لحظه بعد از خونه بیرون میره

لو_آآآه چشام باز شد

درحالی که دستای خیسشو با تیشرتش خشک میکنه از دستشویی بیرون میادو تقریبا داد میزنه

زی_خفه شو ویل خوابیده!

خودشو به پشت کانتر میرسونه و رو به انگشت فاک بالا اومده ی اون پسر چشماشو میچرخونه

لویی بدون پایین آوردن میدل فینگرش در یخچالو باز میکنه و شیرینیای خامه ای رو تند تند تو دهنش میچپونه

زی_در یخچالو ببند لاشخور!

با صدای کنترل شده ای داد میزنه و به اون پسر که سعی داره محتویات دهنشو قورت بده تا بتونه حرف بزنه نگاه میکنه

لو_به تو ربطی نداره بِچ، اینم یخچال خونه ی لیامه نه تو پس سرتو از کون من بکش بیرون

وقتی بالاخره موفق به قورت دادن اون تیکه شیرینیِ بزرگ میشه پرخاش میکنه و جلوی چشمای گرد شده ی زین به خوردن ادامه میده

زی_اینجا خونه ی منم هست دیکهد

پر اخم میگه و لویی با دهن کجی اداشو درمیاره:

لو_بخورش بابا!

چشماشو میچرخونه و گاز بزرگی از سیب بین دستاش میزنه

لو_دهنتو ببند

قبل از اینکه صدایی از بین لبای نیمه باز زین خارج بشه میگه و به چهره ی قرمز شده از حرص اون پسر نیشخند میزنه

زی_دیکهدِ عوضی

زیرلب میغره و سمت کانتر برمیگرده تا لیست خریدی که سوزی بهش گفته رو روی کاغذ بنویسه

چندلحظه بعد ضربه ی نسبتا محکمی به کمرش میخوره و پارچه ی سوییشرتش از پشت کشیده میشه:

لو_بریم بالا زخمتو ببندم

زی_دستتو بکش عن آقا...انگار از وحشی اومده

قسمت دوم حرفشو زیرلب زمزمه میکنه و خودشو جلو میکشه

Violet♡[Ziam] Season 1 CompletedDonde viven las historias. Descúbrelo ahora