09:00pm
زیپ سوییشرتشو تا حد امکان بالا میکشه و به دیوار تکیه میده تا لویی در خونه رو باز کنه
به محض ورودشون به نشیمن با دیدن سوزی که روی تک کاناپه ی کرم رنگ نشسته و مشغول کتاب خوندنه دست خونی شده شو توی جیبش میبره و لب هاشو با زبونش خیس میکنه
از اونجایی که سرعت عمل اون زن تو گزارش دادن تک تک اتفاقات روزمره به لیام خیلی بالاس احتیاط شرط عقله!
با تنه ی محکمی که بهش میخوره چند قدم به عقب هل داده میشه و نگاه بدی به لویی که تقریبا داره سمت دستشویی پرواز میکنه میندازه
وقتی سوزی متوجه حضور زین میشه مکالمه ای در حد سلام و احوالپرسی بینشون شکل میگیره و چند لحظه بعد از خونه بیرون میره
لو_آآآه چشام باز شد
درحالی که دستای خیسشو با تیشرتش خشک میکنه از دستشویی بیرون میادو تقریبا داد میزنه
زی_خفه شو ویل خوابیده!
خودشو به پشت کانتر میرسونه و رو به انگشت فاک بالا اومده ی اون پسر چشماشو میچرخونه
لویی بدون پایین آوردن میدل فینگرش در یخچالو باز میکنه و شیرینیای خامه ای رو تند تند تو دهنش میچپونه
زی_در یخچالو ببند لاشخور!
با صدای کنترل شده ای داد میزنه و به اون پسر که سعی داره محتویات دهنشو قورت بده تا بتونه حرف بزنه نگاه میکنه
لو_به تو ربطی نداره بِچ، اینم یخچال خونه ی لیامه نه تو پس سرتو از کون من بکش بیرون
وقتی بالاخره موفق به قورت دادن اون تیکه شیرینیِ بزرگ میشه پرخاش میکنه و جلوی چشمای گرد شده ی زین به خوردن ادامه میده
زی_اینجا خونه ی منم هست دیکهد
پر اخم میگه و لویی با دهن کجی اداشو درمیاره:
لو_بخورش بابا!
چشماشو میچرخونه و گاز بزرگی از سیب بین دستاش میزنه
لو_دهنتو ببند
قبل از اینکه صدایی از بین لبای نیمه باز زین خارج بشه میگه و به چهره ی قرمز شده از حرص اون پسر نیشخند میزنه
زی_دیکهدِ عوضی
زیرلب میغره و سمت کانتر برمیگرده تا لیست خریدی که سوزی بهش گفته رو روی کاغذ بنویسه
چندلحظه بعد ضربه ی نسبتا محکمی به کمرش میخوره و پارچه ی سوییشرتش از پشت کشیده میشه:
لو_بریم بالا زخمتو ببندم
زی_دستتو بکش عن آقا...انگار از وحشی اومده
قسمت دوم حرفشو زیرلب زمزمه میکنه و خودشو جلو میکشه
ESTÁS LEYENDO
Violet♡[Ziam] Season 1 Completed
Fanficبقراط میگه هر آدمی یکی از رنگ های آبی، قرمز، سبز یا زرده اما من میگم تو ویولتی... زیباترین تناژ بنفش💜 "اگه روحیه حساسی دارید خوندن این بوک رو بهتون پیشنهاد نمیکنم" آپ نامنظم