Zayn POV-دیروز چه مرگت شد یهو؟
-من از این پسره نواه خوشم نمیاد لو بعدشم من قرار بود اون بچ و محدود کنم اذیتش کنم ولی حالا وضعیت چجوریه اون هرغلطی که دلش میخاد میکنه دیگه همینم مونده جلوی من پسره رو که بوسید حالا بره بهشم بده ؟ رفتید بیرون چی شد؟
-هیچی همه افتادیم به جون هم ...
با اومدن بیلی و روبی دیگه حرفشو ادامه نداد
- زززززین
بیلی با جیغ اسممو صدا زد و پرید بغلم روبی هم با لبخند نگام کرد
همون طور که بیلی تو بغلم بود چشمم افتاد به نوا که داشت وارد مدرسه میشد فاک
بیلی و از بغلم بیرون آووردم-کی اون فگوت رو چنگ انداخته؟
-کیتن بیلی
بیلی با جیغ به لویی گفت
-خووودت کیتنی کوچولو
بعدشم مثل همیشع افتاد به جون لویی و کندن موهاش
با خنده نگاشون میکردم روبی آروم کنار گوشم لب زد-خوبی؟
-اوهومبا صدای زنگ هممون رفتیم سمت کلاس
منو لویی کنار هم نشستیم بیلی و روبی هم جلوی ما نشستن
پنج دقیقه بعد از ما لیام و اون فاکرا باهاش وارد کلاس شدن و دور ترین
جا رو انتخاب کردن برای نشستناخمای لیام تو هم بود و گوشه ی ناخونشو میخورد
نواهِ بچ نشسته بود کنارش-لوعه
-هوم-برو جاتو با لیام عوض کن
یه نگاه به جای لیام کرد با دیدن هری که دقیقا صندلی جلوی لیام نشسته بود نیشخندی زد و از جاش بلند شد
-با کمال میلبه شیطنتش لبخند زدم
سمت لیام رفت نمیفهمیدم چی میگه بهش ولی خوب میدونستم لیام مخالفت نمیکنهلیام نگاه کوتاهی بهم انداخت و بدون هیچ حرفی با لویی کوله اش رو برداشت و اومد کنارم نشست بیلی سریع روشو به سمت ما برگردوند و گفت
-اووووو بیبین چه شتی اینجاست
لیام انگار که بی حال باشه سرشو پایین انداخت و هیچ تغییری هم تو حالتش نداد بیلی یکم تعجب کرد و بعد کمی مکث شونه بالا انداخت و روشو برگردوند و دوباره مشغول حرف زدن با روبی شد
-چته؟ از اینکه دیشب به فاکت نداده ناراحتی
-زین لطفا
YOU ARE READING
My jealous love
Fanfiction+i hate you -you love me +i hate you -you love me +i said i hate you - i know you love me +yes i love you:) + ازت متنفرم _تو عاشق منی +ازت متنفرم _توعاشق منی + گفتم ازت متنفرم _من میدونم که عاشقمی +آره من عاشق توام ... :) #ziam #mayne #larry #nia...