Chapter 11

354 82 81
                                    



‏Zayn POV

-‌دیروز چه مرگت شد یهو؟

-من از این پسره نواه خوشم نمیاد لو بعدشم من قرار بود اون بچ و محدود کنم اذیتش کنم ولی حالا وضعیت چجوریه اون هرغلطی که دلش میخاد میکنه دیگه همینم مونده جلوی من پسره رو که بوسید حالا بره بهشم بده ؟ رفتید بیرون چی شد؟

-هیچی همه افتادیم به جون هم ...

با اومدن بیلی و روبی دیگه حرفشو ادامه نداد

- زززززین

بیلی با جیغ اسممو صدا زد و پرید بغلم روبی هم با لبخند نگام کرد
همون طور که بیلی تو بغلم بود چشمم افتاد به نوا که داشت وارد مدرسه میشد فاک
بیلی و از بغلم بیرون آووردم

-کی اون فگوت رو چنگ انداخته؟

-کیتن بیلی

بیلی با جیغ به لویی گفت

-خووودت کیتنی کوچولو

بعدشم مثل همیشع افتاد به جون لویی و کندن موهاش
با خنده نگاشون میکردم روبی آروم کنار گوشم لب زد

-خوبی؟
-اوهوم

با صدای زنگ هممون رفتیم سمت کلاس
منو لویی کنار هم نشستیم بیلی و روبی هم جلوی ما نشستن
پنج دقیقه بعد از ما لیام و اون فاکرا باهاش وارد کلاس شدن و دور ترین
جا رو انتخاب کردن برای نشستن

اخمای لیام تو هم بود و گوشه ی ناخونشو میخورد
نواهِ بچ نشسته بود کنارش

-لوعه
-هوم

-برو جاتو با لیام عوض کن

یه نگاه به جای لیام کرد با دیدن هری که دقیقا صندلی جلوی لیام نشسته بود نیشخندی زد و از جاش بلند شد
-با کمال میل

به شیطنتش لبخند زدم
سمت لیام رفت نمیفهمیدم چی میگه بهش ولی خوب میدونستم لیام مخالفت نمیکنه

لیام نگاه کوتاهی بهم انداخت و بدون هیچ حرفی با لویی کوله اش رو برداشت و اومد کنارم نشست بیلی سریع روشو به سمت ما برگردوند و گفت

-اووووو بیبین چه شتی اینجاست

لیام انگار که بی حال باشه سرشو پایین انداخت و هیچ تغییری هم تو حالتش نداد بیلی یکم تعجب کرد و بعد کمی مکث شونه بالا انداخت و روشو برگردوند و دوباره مشغول حرف زدن با روبی شد

-چته؟ از اینکه دیشب به فاکت نداده ناراحتی

-زین لطفا

My jealous love Where stories live. Discover now