Chapter 12

390 70 54
                                    

12

Zayn POV

کمی از سوپی که درست کرده بودم تو کاسه ریختم
ولی خوب حالا قراره چجوری با چنگال سوپ بخوره
همینه دیگه وقتی میگم این بچه مغزش معیوبه بقیه میگن نه

چشمامو بخاطر فوبیای مسخرش چرخوندنم
خوب به من چه مشکل خودشه یه چنگالم گذاشتم تو سینی رفتم تو سالن

ز: بلند شو این سوپ و بخور

لی: نمیخام

چپ چپ نگاهش کردم با خودش چی فکر کرده

ز: بلند شو گفتم خودتو برا من لوس نکن

لی: منم گفتم نیازی به محبت تو ندارم درضمن به تو خوب بودن نیومده

ز: این یه محبت نیست بخاطر خودمه درضمن فک کنم باید یادت بیارم یه کاغذ فاکیو امضا کردی پس عنقد نق نزن و بخور

لی: اگه عنقد اصرار داری خودت بهم بدش

لباشو داده بود بیرون و با اخم نگام میکردم

Liam POV

زی: یه بار گفتم من مامان و بابا نیستم و فقط برای اینک توی دردسر نیوفتم دارم اینکارو میکنم و حالا اینا به کنار من بلد نیستم با همون قاشقش به کسی غذا بدم چه برسه به اینک بخام با چنگال اونم غذاییی مثل سوپ و بدم

لی:این همه حرف زدی که بگی بهم نمیدی بخورم
پس منم میگم نمیخورم ببر بده به جیجی جونت بخوره

هوفی کشید بهم چشم غره رفت
منم کارخودشو تکرار کردم ورومو برگردوندم

لی: اره دیگه اگ جیجی بود با چنگالم شده بود بهش غذا میدادی

ز: وات د فاک تو مشکلت با منو اون چیه شاید اصا دوست دختر ایندم باشه به تو ربطی نداره

لی: رابطه منو نواه هم به تو ربطی نداره

ز: من برای این که نمیخام تو اون بچه ننر باهم باشید دلیل دارم اونم اینکه میخام تو رو اذییت کنم دلیل فاکی تو چیه

لی:....

تا اومدم جواب بدم زنگ در به صدا در اومد
خوبه دیگه تو این حال من از دوستاشم لابد خاسته بیان تا منو ازار بدن
‎دستامو تو سینه جمع کردم لبام ناخواسته از حرص جلو اومده بود
‎خوب باید بگم زین احمقه چون نمیره زودتر اون درو برای دوستای عوضیش باز کنه تا راحت بتونه اذیتم کنه

‎لی: برو در باز کن دیگ

‎از لای دندونام گفتم و اونم بعد چند ثانیه رفت درو باز
کنه
‎مهمون دعوت میکنه بعد اون در فاکی رو باز نمیکنه

My jealous love Where stories live. Discover now