Third person
ن: لیام میشه حرف بزنیم؟؟
با استرس به این ور و اون ور نگاه کرد
دلش نمیخاست زین بازم یه دعوا راه بنداز و نواه
رو ناراحت کنهاز طرفیم نمیخاست با دیدن نواه کنارش ناراحت بشه
لی: اره فقط میشه بریم یه گوشه؟
نواه اروم براش سرتکون داد و اونو به
قسمت خلوت تر مدرسه هدایت کرداز حرکت که ایستادن لیام زبون باز کرد تا
کارای زین و از دلش در بیارهلی: نواه واقعا ببخشید زین اونقدرم ک نشون میده بد نیست
اون خیلی قلب مهربونی داره واسه اون روز واقعا
معذرت میخوامخودش از اون اتفاق ناراحت یا پشیمون نبود
چون محض رضای خدا کلی اتفاق خوب براش
افتاده بود بعدشولی از اینک نواه ناراحت شده باشه ناراحت بود
نواه میتونست لیامو پس بزنه و اذییتش کنه
بعد همه اتفاقات ولی بازم دوسش داشت و کنارش موند
حتی خواست کمکش کنه تا به زین برسهلیام خودش نمیخاست نواه چیزی از علاقه اش
به زین بفهمه اما این ها همش راهکار های پیشنهادی
هری بود و کسی نمیتونست بهش نه بگهن: مهم نیست. مهم اینه که تو حالت خوب باشه
لیاام لبخند استرسی زد
نگاهشو به اطراف چرخوند تا از نبودن زین مطمئن
بشهلی: تو واقعا مهربونی نواه
نواه گونش و نوازش کرد و این باعث شد
استرس لیام صد برابر بشه اگه زینش
ببینه و ناراحت بشه چی؟؟ن: لیام من هنوزم دوست دارم
اوه بله نواه که نمیدونست زین و لیام الان تو چه
وضعی قرار دارن میدونست؟؟لیام بدون اینک خودش بفهمه داشت
پوست کنار ناخوناشو میکندلیام خودش متوجه نبود ولی یکم
اونطرف تر کسی حواسش بهش بودداشت میدید ک لیام استرس داره و معذبه
پس کاملا قابل تشخیص بود لیام با خواست خودش
اونجا واینستادهعصبانی تر شد وقتی دید نواه دست لیامو
که میلرزید توی دستش گرفتبی توجه به اطرافش سمت اونا رفت
از شونه نواه گرفت و کشیدش عقبز: چه غلطی میکنی مرتیکه هان؟؟؟
لی: ززز.. زیین
YOU ARE READING
My jealous love
Fanfiction+i hate you -you love me +i hate you -you love me +i said i hate you - i know you love me +yes i love you:) + ازت متنفرم _تو عاشق منی +ازت متنفرم _توعاشق منی + گفتم ازت متنفرم _من میدونم که عاشقمی +آره من عاشق توام ... :) #ziam #mayne #larry #nia...