زین دستشو گرفته بود وکشیده بود پشت کافه
لیام با دیدن دوتا دوچرخه با تعجب خندید
و به زین نگاه کردلی: قراره مسابقه بدیم!؟
ز: اونم میشه
زین با لبخند جوابشو داد
ساک کوچیکی و از کنار دوچرخه ی
مشکی رنگش برداشت داد بهش و با ابروهاش
بهش اشاره کردبا تعجب در ساک و باز کرد با دیدن لباسایی
که شامل شلوار زاپ دار مشکی بوت های همرنگ
به همراه یه تیشرت دودی و کت جینی همرنگه
شلوار با تعجب نگاهشو به زین دوختز: فک نکنم دوچرخه سواری با کت و شلوار ایده
خوبی باشهچشماشو درشت کرد ، ابروها و شونه هاشو
باهم برای لیام بالا انداخت و لیام از ته دلش خندیدلی: مگر اینک بخوایم با شلوارای پاره تو خیابون باشیم
با دستای یخش از سرما
لباسارو بیرون اوورد تا بپوشتشونلی: عام چیزه.. پشتتو میکنی
گونه هاش سریع قرمز شدن
دستشو و پشت سرش برد و موهاشو
لمس کرد ، سعی میکرد نگاهشو از زین بگیره
تا نفهمه که چقد داره خجالت میکشهزین حس میکرد دلش داره برای پسر خجالتیش
ضعف میره اروم جلو رفت و با لبخند خبیثی دونه دونه دکمه های پیرهنشو باز کردز: چیزی هست که ندیدم هوم!؟
لیام محو زین شده بود که انقد سکسی بود
و همچنان داشت از خجالت اب میشد
با افتادن پیرهن لیام از سر شونه اش
لباشو بین دندوناش گرفت و حریصانه نگاهش
کردلب هاشو کنار گوشش برد
ز: باید خداروشکر کنی که الان تو خونه نیستیم
جوجه خجالتیو بعد با پوزخند شیطانی ازش جدا شد و پشتش
رو بهش کرد
اصلا زین فهمید با قلب پسرکش داره چیکار میکنه؟
لیام نفسشو بیرون داد و تو ذهنش به خودش
تشر زد تا به خودش بیاداز فرصت استفاده کرد و به سرعت لباساشو
عوض کرد تا زین برنگردهلی: من امادم
زینم تو این مدت کم بیکار نشسته بود و لباسای
خودشو با یه جین مثل لیام و یه هودی مشکی
عوض کرده بودز: پس بزن بریم
با لبخندای پاک نشدنیشون سوار دوچرخه ها شدن
YOU ARE READING
My jealous love
Fanfiction+i hate you -you love me +i hate you -you love me +i said i hate you - i know you love me +yes i love you:) + ازت متنفرم _تو عاشق منی +ازت متنفرم _توعاشق منی + گفتم ازت متنفرم _من میدونم که عاشقمی +آره من عاشق توام ... :) #ziam #mayne #larry #nia...