Chapter 22

348 69 40
                                    

Liam POV

لی: بعد بهم گفت تو که یادت نرفته برا کی؟؟
وایی بعدش گفتم نیک زنگ زدهه گفت عه ینی میگی برم باهاش بعد من گفتم نههه نمیخام بری باهاش بعد اون صورتمو ناز کرد وای باورت میشهههه صورتموووو ناز کرد تازع گونمم بوسید قلبم تو دهنمه  گفت که پس این فرصت و به کی بدممم دستشو گرفتم گذاشتم رو قلبم گفتم به قلبی که هرثانیه بخاطرت میزنههههه وای اصلا نمیدونم چجوری یهویی اینکارووو کردمممم بعد بهم گفتتتت کههه امیدوارم خوب از فرصتات استفاده کنی توله خرسسس

جیغ زدم واز ذوق متکارو تو بغلم فشار دادم

لی: من خوابممم مگه نههه هرییی؟؟

هری‌ بلند بلند به ذوق کردنم خندید

ه: بیداری داداش بیداری

نفس راحتی کشیدم

لی: تو خوابمم نمیدیدم ک زین بخاد بهم فرصت بده
الان من چیه زینم؟؟

ه: داداشش

چپ چپ نگاهش کردم

لی: نخیرم داداشش نیستم

ناخواسته دلهره بدی به جونم افتاد حالا باید چیکار کنم
چطوری رفتار کنم

به سرعت تغییر مود دادم و لبامو اویزون شد

ه: چی شدی یهویی ؟؟

لی: حالا باید چجوری رفتار کنممم

با چشمای گشادم نگاهش کردم

ه: اههه لیااممم لباتو جمع کن دیوونه

هری جلو اومد و بغلم کردم

ه: خب راستش من ک تا حالا با کسی نبودم ولی به نظرم
بزار قلبت همونطوری ک میخاد همه چیو پیش ببره

لی: ینی میگی اعصبانی نمیشه؟؟

مظلوم نگاهش کردم
هنوزم میترسیدم که اعصبانی بشه و الان
ترس بزرگتری وجود داشت اونم اینک فرصتمو ازم
بگیره

ه: معلومه ک نه خودش این فرصتو بهت داده پس
ینی اونم میخاد امتحانش کنه

نفسی از سر اسودگی کشیدمو سرمو روی شونه هری
گذاشتم دلم میخاست که باهام حرف بزنه
اون خیلی تو خودش بود جدیدا و این منو ازار میده

هری خشگلم باید خوشحال باشه
از بغلش بیرون اومد چهارزانو رو بهش نشستم

کنجکاو نگاهم کرد

لی: هری من دوست دارم  با هر اتفاقی

My jealous love Where stories live. Discover now