Chapter 31

329 60 44
                                    

Third person

با ناخن شصتش به زیر ناخنای دیگش فشارهای
کوچیکی وارد میکرد
لبای خشگلش زیر دندوناش درحال له شدن بودن

استرس اونقدر روش زیاد بود که به سختی
نفس میکشید

با صفحه گوشی و تکست توش نگاهی انداخت
چاره ای نداشت

هنوز هوا روشن نشده بود ولی باید میرفت
پیاده که بره به موقع میرسه

هوا خیلی سرد نبود!؟

Liam POV

در انقدر محکم کوبیده میشد که مطمئنم
اگه همین الان بلند نشم میشکنه
لنتی کیه این وقت صبح

بزور خودمو به در رسوندمو در و باز کردم

لو، ه: صبح بخیرررر کون بفاک رفتههه

چشمام از حدقه زد بیرون همین الان اونا چی گفتن؟
همه تنم گر گرفت و سریع با جیغ دویدم
سمت اتاق و در و از پشت قفل کردم

لنتی لنتی
اونا نباید عنقد زود به روم‌ میاووردن
اصلا این هری از کی تاحالا عنقد بی ادب
شده !؟؟

لو: بیا بیرون بابا همه میدن خجالت نداره

ه: خفه شو اذییتش نکن مردک

لو: مثلا همین داداشمون هرشب کون میده

جیغ هری باعث شد لویی با صدای بلند
بخنده و خوب من یکم بهتر بودم
شاید نباید اینطوری خجالت میکشیدم هان؟

اروم در و باز کردمو با سری که کاملا تو یقه ام فرو
رفته بود رفتم سمت میزی که هری چیده بود

میگم هری چون لویی از اینکارا نمیکنه

لو: زین کو؟

راست میگه زین کو؟؟ خاک توسرت انقد(اینجا باز تایپ کردم عنقد) خجالت کشیدی حواست به اون نبود
باید برم بیدارش کنم

لی: میرم بیدارش کنم

ه: صبر کن ، اینو نگاه

اخمام از کنجکاوی توهم رفت و کاغذ و ازهری
گرفتم

« تا جایی کار دارم نگرانم نشو معلوم‌ نیست کی
برگردم »

خط زین بود

تا اینو خوندم لویی گوشیشو دراوورد و شروع
کرد به زنگ زدن
یه بار ... جواب نداد
دوبار ... جواب نداد
سه بار‌ ... جواب نداد
چهاربار.....

My jealous love Where stories live. Discover now