Liam POV:
خونه اونقدر گرم و خشگل شده بود ک بعد این دو سه روز
تونستم یه لبخند واقعی بزنملی: مرسی هری واقعا قشنگ شده
ه: قابل تو رو نداره ، گفتم حداقل خونه بهت
حس بدی ندهتقریبا کل دکور و عوض کرده بود
فقط چون نگران بود بعد اومدنم یاد مامان بابام بیوفتم
و ناراحت بشمحدود یه ساعت پیش به کمک لویی ، زین و
از بیمارستان مرخص کردیم و اووردیم اینجالو: خیلی خوب ، هری ما بریم خونه یه سر باز برگردیم؟
هری برای لویی که از اتاق زین خارج می شد
سر تکون
بازوهای منو توی دستش گرفت و جدی اما مهربون
نگام کرد هری واقعا یه مامان به تمام معنا بوده: من زود برمیگرد عزیزم خوب ، فکر کنم زین هم
الان خواب باشه تو این مدت توام برو دوش بگیر و یکم
استراحت کن باشه؟؟اروم براش سرتکون داد
با خیال راحت نفسی کشید و لبخند زد
قطعا اگه اونو لویی نبودن تو این دو سه روز
هیچی ازم نمیموند دقیقا مثل مامان باباها عمل
میکردنلو: لیام به حرفای هری حتما عمل کن پسر باشه؟؟
سرم رو برای لویی هم تکون دادم
هردوشو بعد از اطمینان از من رفتن تا زود برگردنحمام توی اتاقی که زین توش اقامت داشت بود
کوله ام رو که تریشا یواشکی داده بود به هری و برداشتم
بدون توجه به رنگ یا هر چیز دیگه ای تیشتر و شلواری
بیرون کشید و سمت اتاق رفتمخوبه ک خوابه حداقل باهاش خیلی چشم تو چشم
نمیشمدوش اب و باز کردمو زیرش قرار گرفتم
اشکام بین قطرات اب گم میشدناون بوسه ..
نمیتونستم هضمش کنم
زین من، زینی ک من عاشقشم
اون بهم گفته بود وقتی حرفی میزنه پاش وایمیسته
پس الان کوش؟؟چرا اون لبای نرمشو نصیب یکی دیگه کرده بود؟
لیام براش کم بود؟؟
اره دیگه حتما لبام خوب نبودن
حتما اون بهتر از من میبوسیدهاون مثل من شبیه احمقا نمیبوسیده ، اونقد ناشیانه..
ولی زین گفت دلش برام تنگ شدهدستمو جلوی دهنم گرفتمو محکم فشار دادم تا
صدای هق هق ام بیرون نرهتو این مدت هیچی غیر این که چرا کس دیگه ای
رو بوسیده از مغزم عبور نمیکرد
حتی با زین سرد بودم خیلی سرد
YOU ARE READING
My jealous love
Fanfiction+i hate you -you love me +i hate you -you love me +i said i hate you - i know you love me +yes i love you:) + ازت متنفرم _تو عاشق منی +ازت متنفرم _توعاشق منی + گفتم ازت متنفرم _من میدونم که عاشقمی +آره من عاشق توام ... :) #ziam #mayne #larry #nia...