Chapter 27

374 63 69
                                    

Liam POV:

خونه اونقدر گرم و خشگل شده بود ک بعد این دو سه روز
تونستم یه لبخند واقعی بزنم

لی: مرسی هری واقعا قشنگ شده

ه: قابل تو رو نداره ، گفتم حداقل خونه بهت
حس بدی نده

تقریبا کل دکور و عوض کرده بود
فقط چون نگران بود بعد اومدنم یاد مامان بابام بیوفتم
و ناراحت بشم

حدود یه ساعت پیش به کمک لویی ، زین و
از بیمارستان مرخص کردیم و اووردیم اینجا

لو: خیلی خوب ، هری ما بریم خونه یه سر باز برگردیم؟

هری برای لویی که از اتاق زین خارج می شد
سر تکون
بازوهای منو توی دستش گرفت و جدی اما مهربون
نگام کرد هری واقعا یه مامان به تمام معنا بود

ه: من زود برمیگرد عزیزم خوب ، فکر کنم زین هم
الان خواب باشه تو این مدت توام برو دوش بگیر و یکم
استراحت کن باشه؟؟

اروم براش سرتکون داد
با خیال راحت نفسی کشید و لبخند زد
قطعا اگه اونو لویی نبودن تو این دو سه روز
هیچی ازم نمیموند دقیقا مثل مامان باباها عمل
میکردن

لو: لیام به حرفای هری حتما عمل کن پسر باشه؟؟

سرم رو برای لویی هم تکون دادم
هردوشو بعد از اطمینان از من رفتن تا زود برگردن

حمام توی اتاقی که زین توش اقامت داشت بود
کوله ام رو که تریشا یواشکی داده بود به هری و برداشتم
بدون توجه به رنگ یا هر چیز دیگه ای تیشتر و شلواری
بیرون کشید و سمت اتاق رفتم

خوبه ک خوابه حداقل باهاش خیلی چشم تو چشم
نمیشم

دوش اب و باز کردمو زیرش قرار گرفتم
اشکام بین قطرات اب گم میشدن

اون بوسه ..
نمیتونستم هضمش کنم
زین من، زینی ک من عاشقشم
اون بهم گفته بود وقتی حرفی میزنه پاش وایمیسته
پس الان کوش؟؟

چرا اون لبای نرمشو نصیب یکی دیگه کرده بود؟
لیام براش کم بود؟؟
اره دیگه حتما لبام خوب نبودن
حتما اون بهتر از من میبوسیده

اون مثل من شبیه احمقا نمیبوسیده ، اونقد ناشیانه..
ولی زین گفت دلش برام تنگ شده

دستمو جلوی دهنم گرفتمو محکم فشار دادم تا
صدای هق هق ام بیرون نره

تو این مدت هیچی غیر این که چرا کس دیگه ای
رو بوسیده از مغزم عبور نمیکرد
حتی با زین سرد بودم خیلی سرد

My jealous love Where stories live. Discover now