Liam POV
از همه چی متنفرم
من خیلی بی ارزه ام هیچ کاری نمیتونم بکنم
کی بهم گفت لیاقتشو دارم اصلا!؟لبم تقریبا زیر دندونام درحال له شدن بود
پاهام تند تند تکون میخورد ، با انگشتام ضرب گرفته
بودم روی میزخوشحالم که حداقل بچه ها دورم نیستن
وگرنه یه توضیح باید به اونا میدادمبه غذای رو به روم نگاه کردمو و نفسمو
کلافه بیرون دادم هیچ اشتها نداشتم
زین در ارامش کامل بود این چندوقت و هیچ
چیزی نشده بود غیر اینک بردمش تا پهلوشو چک
کنیم ، دکتر گفت شماها احمقید من ازتون خواسته
بودم مراقب باشید و بلا بلا بلادرسته تقصیر منه و من حسابی کلافه و ناراحتم
اگه اجازه میدادم زین با جیجی باشه شاید...
فکر بهشم عذابم میدهبا کشیده شدن صندلی رو به روم سرمو بالا
اووردم و با نواه رو به رو شدمن: میتونم بشینم؟
اروم سرمو با تردید تکون دادم
لبخند مهربون همیشگیشو زد و نشست
دستاشو توی هم گره زد و توی سکوت بهم نگاه کردهیچ تمایل حرف زدن نداشتم حتی دیگ از
مدرسه هم متنفر بودم مدرسه ای که زین توش
نیست ساکت و دلگیره...شبیه خونه ای میمونه که همه ی ادمای داخلش
مردن و چندین ساله کسی بهش سر نزده
هیچی و هیچ جا بدون زین قشنگ نیست
به درد نمیخورهن: لیام درسته یه چیزایی بین ما گذشته ولی
هرچی که بود گذشت ما باهم دوست بودیم پسر
من میفهمم که یه چیزیت هست میتونی بهم اعتماد
کنیمهربون و نگران ، نمیدونم چطور میتونه
انقد خوب باشه و بگذره از منی که دلشو
شکستملی: نمیدونم بخوام حرف بزنم یا نه
دلم میخواد فرو برم تو تنهایی و تاریکیبالاخره زبون باز کردم بعد از چندین روز
هرچند تو خونه با زین همه چی متفاوت بود
همین که اون بهم لبخند بزنه کافیه تا همه چیو
فراموش کنمن: مشکل کجاست؟
لی: باید برم تا از بین نره چون اگه از بین بره
منم داغون میشم و میمیرم ، اما وقتی برمم نابود
میشم همه متنفر میشن ازم ... نمیدونم چجوری بگم
برات نواهن: دوراهی که ته هردوش مرگه اره؟
لی: دقیقا، اگ بمونم شاید بمیرم درحالی که زندم
اگ برمم میمیرم درحالی که برای یه امید میجنگم
اه اصا نمیفهمم چی میگم
YOU ARE READING
My jealous love
Fanfiction+i hate you -you love me +i hate you -you love me +i said i hate you - i know you love me +yes i love you:) + ازت متنفرم _تو عاشق منی +ازت متنفرم _توعاشق منی + گفتم ازت متنفرم _من میدونم که عاشقمی +آره من عاشق توام ... :) #ziam #mayne #larry #nia...