Zayn POV
از وقتی نایل رفته بود اعصابم داغون بود
بهتره برم پایین یه چی بخورمتا از اتاقم اومدم بیرون صدای گریه های
لیام توجه امو جلب کردچرا داشت اینطوری گریه میکرد نمیدونم چرا
ولی انگار قلبم گرفتسریع سمت اتاقش رفتمو بدون در زدن وارد
شدمرو تخت نشسته بود و خودش و جمع کرده بود
دیدنش تو اون وضعیت باید خوشحالم میکرد
ولی نمیدونم چرا فقط کلافه تر و عصبی تر شدمجوری که بهم نگاه کرد و دوباره زد زیر گریه
خدایا داره چه بلایی داره سر من میادز: چی شده؟
جوابی بهم نداد و به گریه کردنش ادامه داد
ز: لیام میگم چی شده؟ کسی اذییتت کرده؟
یه دفعه از جاش پاشد و خودشو انداخت جلوی پام
با هق هق التماس میکرد و من فقط در حد فاک
قلبم داشت میسوختلی: زینی تروخدا تروخدا اینکارو نکن باهام
نرو با اون اینجوری ولم نکن قول میدم دیگه اذییت
نکنم زین تروخدا من من هرکاری بگی میکنم
فقط اینکارو نکنناخواسته یه قطره اشک از گوشه چشم افتاد
توام ادمی مالک ادمی احساس داری
چرا جلو خود لنتیتو میگیرینشستم سریع کشیدمش تو بغلم
تو بغلم هق هق میکرد و میلرزیدز: هیششش چی شده هوم؟ به زینی نمیگی؟
من چیکار کردم؟مثل بچه ها که نفس میکشن موقع گریه میلرزن
تو بغلم با هر نفسش میلرزید ، من بیشتر به خودم فشارش دادمچرا تا حالا نفهمیده بودم که لیام بغلی ترین موجود
دنیاست؟؟لی: تو..تتتت..وو تو مممیی..میی..خاا..ییی
وو..لمم ک..کنییز: کدوم احمقی گفته من میخوام ولت کنم؟ تا اخر عمرت
قرار منو تحمل کنیداشتیم مثل زوجایی حرف میزدیم که انگارچند
ساله باهمن و فاک فکر به این موضوع باعث شد
لبخند بزنمچه فاکی داره به سر من میاد
لی: و..ولییی ت..تت..تو گففففتی بب..بهش فر..رصت
ممی..میدینکنه لیام حرفای منو نایل و شنیده ؟
فاک فاک فاکخدا بگم نایل و چیکار کنه نگاه کن چه بلایی سر
بچم اووردن
صبر کن ببینم بچمممم خدایه مننننن
YOU ARE READING
My jealous love
Fanfiction+i hate you -you love me +i hate you -you love me +i said i hate you - i know you love me +yes i love you:) + ازت متنفرم _تو عاشق منی +ازت متنفرم _توعاشق منی + گفتم ازت متنفرم _من میدونم که عاشقمی +آره من عاشق توام ... :) #ziam #mayne #larry #nia...