Chapter 13

338 66 35
                                    




چند روز گذشته بود یک دو سه چهار
شاید تقریبا دو هفته گذشته بود و لیام بعد از اون روز دیگه زین نمیدید درست فقط سرکلاسا که اونم تا کلاس تموم میشد غیبش میزد

حال لیام تعریفی نداشت حس میکرد یه چیزی تو زندگیش کمه یه چیزی به اسم زین

کاش لال میشد اعتراف نمیکرد کاش وقتی ناراحت و عصبی بود مثل بچه های دوساله هرچی تو دلش بود نمیریخت بیرون

زودتر از مدرسه بیرون زد و به سمت خونه رفت
دیگه فردا همه برمیگشتن خونه
باید از دل زین در می اوورد باید بهش میگفت این حس و فراموش کنه
باید چیکار میکرد که زین باور کنه؟؟

باید به نواه دل میداد؟؟
اره فکر خوبیه میره میگه من اشتباه کردم میخام با نواه باشم ناراحت نباش ازم دور نباش
ولی اگه اینطوری بازم ناراحت بشه چی
اگه فکر کنه لیام نواه رو بهش ترجیح دادم چی

لیام که زین و میشناخت میدونست چقد حسوده اگه دلشو میشکوند چی

لبشو گاز میگرفت و به راه رفتن ادامه میداد
هوا سرد بود و نوک دماغش قرمز شده بود

کمی به قدم هاش سرعت داد تا زودتر برسه
حتما امشبم زین دیر تر از همیشه میاد تا با لیام چشم تو چشم نشه
ولی لیام امشب قرار بود بیدار بمونه تا همه چیو حل کنه

کیلد انداخت و در خونه رو باز کرد
سریع رفت تو اتاقشو خودشو از پشت به اباژور چسبوند
از گرمایی ک بهش منتقل شد نفس اسوده ای کشید و شال گردنشو از دور گردنش باز کرد

با یاداوری زین سریع لباساشو دراوورد و همون جوری وسط اتاق رهاشو کرد

پله هارو دوتا یکی پایین اومد و رفت تو اشپزخونه
از فریزر مرغ بیرون اوورد و سعی کرد همون طوری که زین دوست داره درستش کنه

بعد اینک کارای مرغ و انجام داد مشغول درست کردن کیک شکلاتی شد

زیاده روی نمیکرد؟؟ اینطوری زین نمیگفت اگه دوسم نداری چرا ریز و درشتم و حفظی
نمیگفت چرا غذای مورد علاقمو درست کردی چرا کیک مورد علاقمو درست کردی؟؟

خوب دوسش داشت
برای تمام عمرش دوسش داشت
بغض گلوشو گرفته بود

مواد کیکو تو فر گذاشتو اشک و از روی صورتش پاک کرد
سخته تو چشمای کسی که همه زندگیته نگاه کنی و بگی

«شرمنده من عاشق یکی دیگه شدم زر مفت بود علاقم به تو فراموشش کن»

به کابینت پشت سرش تکیه داد و سرخورد رو زمین
زانوهاشو تو بغلش جمع کرد سرش و روی زانوهاش گذاشت

My jealous love Where stories live. Discover now