Chapter 19

356 70 94
                                    

Zayn POV

ز: خسته شدممممم

ن: عنقد غر نزن خوب الان میاد دگ

نایل بهم چپ چپ نگاه کرد
الاف کرده منو سه ساعته اینجا اونوقت تازه
اقا طلبکارم هست

ز: ول...

لو: صدات درارد همین وسط دیکمو در میارم
میکنم تو دهنت میدونی ک میکنم مرتیکه غرغرو

به لویی چشم غره رفتم
دستامو توی سینم جمع کردم و با حرص رومو
ازشون برگردوندم

به شدت خوابم‌ میومد ساعت سه صبح‌ بود

لنتیا من‌ چجوری صبح برای مدرسه از خواب
بیدار بشمممم

خدایااا چه غلطی کردم با اینا دوست شدم
گناه من چیه من چرا باید اینجا الاف بشم
مگه داداش منه

اصا من تختمو‌میخام‌ فقط
این چند روز نایل پدرمونو دراوورد
ولی لویی خم هم به ابرو نمیاوورد و هرچی
نایل میگفت قبول میکرد

دقیقا سه روز چرخوندمون اخرشم رفت همون خونه
اولیه که دیده بود و خرید
تازه من میگم چرا بهم میگن‌ غرغرو

گوشیمو دراووردم تا یکم سرگرم بشم
ولی با دیدن پیامی از طرف لیام ابروهام بالا پرید

From stupid:

زین مامان اینا خونه نیستن تو کجایی؟

ینی چی خونه نیستن ینی لیام خونه تنهاست
ناخوداگاه اخمام رفت توهم

To stupid:

کجان؟

به ثانیه نکشید جواب داد

From stupid:

نمیدونم. ولی من تنهام میترسم، میشه بیای؟

وات د هلللل به من چه ک میترسی
از کی تاحالا ؟؟؟

From stupid:

میخوام بدونم اگه نمیای از نواه بخوام که بیاد
یا من برم پیشش چون من تنهایی میترسم

با دیدن اسم اون مرتیکه رو صفحه
گوشیو تو دستم فشار داد

To stupid:

الان میام خونه و فقط دلم میخاد اثاری
از اون مرتیکه تو خونه باشه

از جام بلند شدم

ز: من دارم میرم

لو: وتف!؟

ن: زین یکم...

My jealous love Where stories live. Discover now