Chapter 32

376 66 81
                                    


مهم نبود که زودتر از هر روز بیدار شده
اون حتی خوابشم نمیومد همه چی خیلی داشت
ساده و عادی جلوه میکرد

ولی همیشه اون چیزایی ک میبینیم کل ماجرا نیست
به این راحتی نیست که بگیم اره فلانی مثلا عشقشو
از دست

این برای کسی که میشنوه پنج ثانیه ناراحتیه
اما واسه اون کسی که از دست داده چی؟؟

باید خودش و جمع کنه که زندگی کنه
ادامه بده همه ایستادنشو میبینن
درونشو چی؟؟ میبینن؟؟

زین کجا رفته؟ پسر شیطون و عوضی
که همه عاشقش بودن و همچنین فراری الان
کجا رفته

کسی که یه ثانیه زودتر از وقتش بیدار میشد
همه رو دیوونه میکرد چه بلایی سرش اومده

فکر میکنین خیلی راحته کسی که تو عمرش ناخنش
به پوستتون کشیده نشده ، صداش بلند نشده
براتون بگیر تا پای مرگ بزنتتون و مایه ننگ
باشید براش؟

قضاوت شدن توسط خانواده ، شکسته
شدن توسط خانواده هرکسی و از پا در میاره
ولی زین هنوز سعی میکنه سرپا باشه

قلب زین، مغز زین میسوختن درحالی که تو سرما بودن

یه طرف قلبش داشت میسوخت از غم
طرف دیگه اش میخاست که عاشقی کنه
یه طرف مغزش پر بود از دردا و غما
و طرف دیگه اش پر بود فقط از یه اسم
لیام

لیامی که فقط به اسمش همه چی منتهی نمیشه
عذاب وجدانش برای کارای گذشته هم وجود داشت
الان و اینده لیام و هزارتا چیز دیگه

زین دیگه زین قبل نبود
اروم شده بود، زود از خواب بیدار میشد بی اینکه داد
بزنه ، از همه مهم تر مهربون شده بود
تو اوج حال خرابیش لبخند میزد تا اینایی ک براش
موندن نرنجن

لبای قرمزش بین دندوناش گیر افتاده بودن
چندتا ساندویچ برای لیام درست کرد و توی ظرف
گذاشت

گوشیشو برداشت و به لویی تکست داد

To Fucker bro:

لو امروز لیام و مجبور میکنم بیاد مدرسه
مراقبش باش روبی بیلی هرخری اجازه نده
اذییتش کنن اون نواه هم اومد سمتش ازادی جرش
بدی . ممنون داداش

بیا براش فرستاد
به سمت اتاقشون رفت تا لیام و بیدار کنه
این چندوقت تریشا با خودش مستقیم ارتباط نمیگرفت

از لویی حالشو میپرسید حتی زنگ میزد لیام
گریه میکرد ولی با زین حرف نمیزد
این بد دلشو میشکست خیلی بد

My jealous love Where stories live. Discover now