*ادیت نکردم . وی گشاد است😂❤️
Third person
لویی و هری شب رفتن و پیششون نموندن
از سرشب همشون یه جوری رفتار کرده بودن
و حسابی لیام کنجکاو رفتارای عجیبشون میکردن
اما خوب اون گذاشت به حساب خستگی و این چیزازینم از وقتی رفته بودن توی تخت همش داشت غلط
میزد و سعی میکرد خیلی به لیام نزدیک نشه
خوب دلیلش مشخص بود اما کی گفته لیام
قراره بدونه!؟لیام فقط فکر میکرد شاید اینم به خاطر اینه ک دردش میگیره هان!؟
خب پس چرا خابش نمیبرد!؟دیگه واقعا لیام داشت کلافه میشد
لی: زین چیزی میخوای!؟
زین سریع هول کرد چی بگه!؟
وقتی میدونه پسرش حتی فکرش سمت خواسته اش نمیره
ز: هان امم نه خوب نهلیام چشماشو چرخوند هرچند میدونست زین
نمیتونه تو تاریکی ببینهلی: میشه بیام بغلت اگه اذییت نمیشی!؟
خوب چرا نره بغلش وقتی دردش نمیگیره یا اذییت
نمیشه شاید اینطوری اونم خابش بره
اما زین به چیز دیگه ای فکر میکرداگه نمیتونست خودشو کنترل کنه و لیام اذییت میشد چی!؟
اون زیادی جلوی لیام ضعیف شده بودز: اممم اخه من ...میدونی که چیز... کلیه ام اره
کلیه ام درد میگیرهکلیه اش اصلا هم درد نمیکرد فقط یه بهونه کوچولو بود
لیام به پهلو سمت زین خوابید و نگاهش کردلی: ولی من بغل میخام
لباشو اویزون کرد تا مثلا دل زین به رحم بیاد
اما لیام که میدونست تاریکه و زین لبای
قرمز و برامده اش رو نمیبینه
پس واقعا دلیلی نداشت اینکارو بکنه چون مطمئن بود
صورتشو نمیبینه اما اینا تقریبا یه جورایی عادت شده
بودن براشز: لیی..لیام
با لرزش اسمشو صدا زد و تو دلش خودشو لعنت
کرد که نمیتونه خودشو کنترل کنه
اخمای لیام کم کم تو هم رفتنلی: موضوع چیه زین
ز: ه..هه..هییچی بیا بغلم
سعی کرد با رسوندن لیام به خواسته اش حواسشو از خودش
پرت کنه
دیگه لیام واقعا مطمئن بود اینا یه چیزیشون هست
رفت توی بغلشو سرشو روی سینه ی زین گذاشت
زین انگشتاشو لای موهای لیام فرو کرد
YOU ARE READING
My jealous love
Fanfiction+i hate you -you love me +i hate you -you love me +i said i hate you - i know you love me +yes i love you:) + ازت متنفرم _تو عاشق منی +ازت متنفرم _توعاشق منی + گفتم ازت متنفرم _من میدونم که عاشقمی +آره من عاشق توام ... :) #ziam #mayne #larry #nia...