Liam POV
با دردی که تو کمرم پیچید چشمامو
باز کردم و به ثانیه نکشید با به یاداووردن دیشب
ازخجالت دوباره چشمامو بستم و پتورو کشیدم
رو سرمفاک من چه غلطی کردم!؟
کلمات و حرفایی ک دیشب گفته بودم تو سرم
رژه میرفت و باعث میشد بخوام ذوب بشمخدایا حالا چجوری رو به روش ظاهر بشم!؟
وایی اگه لویی و هری..
صبر کن ببینم همشون میدونستن قراره دیشب
چی بشه!؟ینی فقط من این وسط بی اطلاع بودم
حالا چجوری تو چشمای زین نگاه کنم!؟یواشکی بغلمو نگاه کردم و دیدم زین توی
جاش نیست
ینی بعد دیشب منو تنها گذاشته؟؟
بغض سریع راهشو به گلوم باز کردیکم پتو رو از روی خودم کنار زدم و
سعی کردم بلند بشمدرد بدی تو باسنم پیچید
حس میکنم تریلی از روم رد شده
کاغذ زرد رنگی روی دراور توجه امو به
خودش جلب کردبرش داشتم
« پایین پات و نگاه کن»
با تعجب به پایین تخت نگاه کردم
یه دست لباس اونجا بود برشون داشتم
و پوشیدمکاغذ دیگه ای که زیر لباسا بود و برداشتم
« بیا بیرون پرنسس:)»
فاک اینا کاره زینه مطمئنم که هست
کی غیر اون میتونه باشه
اون عنقد رومانتیک بود و رو نمیکرد!؟مثل پنگوئن راه افتادم سمت در
وقتی درو باز کردم دهنم از تعجب باز موندکی وقت کرده بود اینکارو بکنه
باورم نمیشه دارم خواب میبینم مگه نه؟خدایا میشه دیگه بیدارنشم؟
گلبرگای رز قرمز یه جاده رو تشکیل داده بودن
و ما بینشون شمع های کوچکی بودوسط اون جاده کلمه لاو درست کرده بود
دستمو رو دهنم گذاشتم و تا بلند بلند نزنم زیر گریهدردمو به کل فراموش کردم
اروم اروم به جهت گلبرگ ها حرکت کردم و رسیدم
به میزی که به قشنگ ترین حالت ممکن چیده
شده بودعسل خامه پنکیک پنیر ...
همه چی روی میز پیدا میشدگلبرگ ها و شمع ها رو میزم هم بودن
حسابی خشگل شده بودنپس زین کجاست؟
با نشستن دستی دور کمرم کمی از جا پریدم
ولی با شنیدن صداش کنار گوشم اروم گرفتمو
بغضمو قورت دادم
YOU ARE READING
My jealous love
Fanfiction+i hate you -you love me +i hate you -you love me +i said i hate you - i know you love me +yes i love you:) + ازت متنفرم _تو عاشق منی +ازت متنفرم _توعاشق منی + گفتم ازت متنفرم _من میدونم که عاشقمی +آره من عاشق توام ... :) #ziam #mayne #larry #nia...