Zayn POV
صدای زنگ خونه به صدا در اومد و این
باعث شد هری که تو حلقم بود و داشت خواص
انواع و اقسام چیزا رو برای درمان زودترم توضیح میداد
ازم فاصله بگیرانگار نه انگار این پسر تا دیروز نمیخاست سر به
تن من باشه ، پا به پای لیام و لویی مراقبم بود و
تقریبا میشه گفت باهام صمیمی شده بودخوب باید اعتراف کنم اون وزغ واقعا ادم خوب
و مهربونی و من ازش بدم نمیاد البته اگه به لیام
خیلی نزدیک نشهر: زینننن
با شنیدن صداش فقط اخمام بودن که بهم گره
خوردن حتی دلم نمیخاست تو صورتش نگاه کنم
دختره ی احمققبل از اینک بخواد خودشو بکن تو حلق من
لیام از جاش بلند شد و جلوی روش ایستاد
و مانع از رسیدنش به من شدلی: نمیدونم چرا اینجایی ولی بهتره ازش فاصله
بگیریلیام واقعا اعصبانی بود و من بهش حق میدادم
لنتی روبی به طور کامل گند زده بودر: بکش کنار لیام مگر اینک بخوای بازم اتفاقای
قشنگ چند وقت پیش و برات تکرار کنم و درضمن
یادت نره که زین از تو متنفر باشه؟؟واقعا کنجکاو بودم ببینم چند وقت پیش چی رخ
داده که روبی داشت برای لیام یاد اوریش میکردز: روبی دهنت و ببند و بشین روی مبل همونطورم
که لیام گفت به من نزدیک نشوروبی حسابی حرصی شده بود اینو صورت قرمزش و دستای مشت شدش به طور واضحی نشون میداد
اما تنها کاری که کرد انجام دادن حرف من بودلیام کنارم با کمی فاصله نشست
لیام پین خودت میپری بغلم
با لبخند خبیثم بهش زل زدملو: ملکه عنترا چطوره ؟؟؟
ر: خفه شو لویی
لویی قطعا امروز یه بلایی سر روبی میاوورد
اون واقعا از دستش اعصبانی بود
و جالبیش اینجاس که به خاطر اینک اون لیامو
به خطر انداخت ازش اعصبانیه ، لیامی که پدرشو
دراوورده بودلویی اون واقعا بهترین فرد زندگیم بوده
اون لنتی بخاطر من هرکاری میکنه و این حس
قشنگی دارهلویی فراتر از یه دوست اون برادرمه
بیلی ، کارا و نواه ، نایل و نیک
همه یکی پس از دیگری اومده بودن
از همون اول هم فهمیده بودن که این یه مهمونی
فاکی نیست
YOU ARE READING
My jealous love
Fanfiction+i hate you -you love me +i hate you -you love me +i said i hate you - i know you love me +yes i love you:) + ازت متنفرم _تو عاشق منی +ازت متنفرم _توعاشق منی + گفتم ازت متنفرم _من میدونم که عاشقمی +آره من عاشق توام ... :) #ziam #mayne #larry #nia...