Chapter 14

341 73 13
                                    

دستاش گرمایی که باید و بهش نمیدادن
همه که زین نبودن تو اوج بیتفاوتی گرم ترین و شیرین ترین باشن
بی حس بود نسبت به همه چی به جز زین بی حس بود

فقط میخاست بخوابه بیدار بشه ببینه همه چی خوب شده همه چی درسته شده

ولی این دنیا مگه بلد بود با لیامم مهربون باشه
نواه اروم در گوشش زمزمه کرد

ن: خوبی لیوم

مگه نمیگن ادم باید این جور مواقع باید خوشش بیاد
مگه نمیگم باید از اینک طرف بهشون اهمیت میده خوشحال باشن لیام خوشحال نبود
چرا بهش گفت لیوم فقط زین اونجوری که صداش میکنه قشنگه فقط زین

سرشو برای نواه بالا پایین کرد حتی نگاهشم نکرد

نواه کمی صورتش گرفته شد و سرشو پایین انداخت
دلیل ناراحتی لیام و نمیفهمید

غیر این بود که ساعت شیش صبح‌ روز تعطیل اومده بود در خونشونو بی مقدمه گفته بود میخاد نواه دوست پسرش باشه

پس مشکلش چی بود

نواه سعی میکرد سر دربیاره ولی به هر راهی میرفت بی راهه بود کارا و هری میگفتن که لیام عاشق کسی نیست
اگرم لیام اینجاست قطعا اون پسره میدونه شایدم نمیدونه بخاطر فکری که از ذهنش عبور کرد اخماشو توهم کشید و سمت لیام برگشت

ن: اون پسره احمق کاری کرده هان اون ادمه...

لی: لطفا راجبش اینجوری حرف نزن

لیام خیلی جدی گفت و این باعث‌ تعجب نواه شد
تک خنده ای کرد واقعا شوکه شد چرا از اون پسر دفاع میکرد؟

ن: چرا ازش دفاع میکنی

لیامی جوابی بهش نداد و سرشو پایین انداخت
حتی نمیدونست زین الان کجاست همین نگرانش میکرد توی این سرما با اون ژاکت نازک اگه بیرون مونده باشه ممکنه مریض بشه

زین خیلی سرمایی دیشب درست غذاشم نخورد امیدوار بود حداقل هرجایی که قبل از اومدنش به خونه بوده یه چیزی خورده باشه

نکنه اعصبانی بوده به خودش اسیب زده اخه زین برعکس چیزی که نشون‌میده خیلی شکنندس
زود روحش اسیب میبینه

هردو ارنج دستشو روی زانوهاش گذاشت و صورتشو پشت دستاش قایم کرد

اون که میدونست چرا روح زین و ازار داد
درسته زین عاشقش نیست ولی از این که انتخاب اول نباشه متنفر

اونم حالا الان میره کلی فکر میکنه میگه ینی نواه از من بهتر بود

معلومه که نیست هیشکی اندازه ی زین برای لیام عالی نیست

My jealous love Where stories live. Discover now