هوا افتابی و گرم بود ، نه اونقدری که پوست
بدن و اذیت کنه گرمای لذت بخشی داشت
ولی درون یخ زده رو کی میتونه گرم کنه!؟
خورشید!؟؟؟حتی اگه بیوفتی تو آتیش هم گرم نمیشی
لبای همیشه سرخش، سفید شده بودن اما
همچنان خونی که بخاطر کنده شدن زیاد
روی پوست لبش بود قرمز نگهش میداشتانگار خدا یه قرارداد امضا کرده بود نه!؟
که تو اوج خوشی ، بدترین چیز و سر راهش
بزارمیه کاغذ که فقط با چندتا کلمه تزئین شده
گاهی وقتا میتونه حتی ادم بکشهبه خونی که از دستاش روی زمین میوفته
نگاه میکنه دلش میخواست سر خودشو بترکونهاز اینکه همه چی مثل فیلم از جلوی چشماش
میگذشت متنفر بودولی اخه چرا!؟
کجای راه اشتباه رفته بود
از همه چی گذشته بود از همه چیمگه نمیگن برای اینک به بهترینا برسی باید از
یه سری چیزات بگذری!؟زین ک از همه چیش گذشته بود
کاغذ مچاله شده رو از روی زمین برداشت و
روی میز گذاشت با ارامش شروع کرد به
تمیز کردن خونه ای ک فرقی با میدون جنگ
نداشتحتی به اینک موقع جمع کردن شیشه های شکسته
دستاش میبریدن هم اهمیت نمیداد
درواقع حسش نمیکردهمه جارو به حالت اولش برگردوند
دستای خونیشو شست و با دستمال به جون
خونایی ک روی زمین ریخته بودن افتاد تا
پاکشون کنهدیگه اثری از اون آشوب قبلی نبود
انگار که هیچ اتفاقی نیوفتادهبا سکوت و ارامش روی مبل نشست
چشماشو دوخت به درترسناکه بزنی همه چیو بشکنی نابود کنی
داد بزنی مشت بزنی و بعد اروم یه جا
بشینیمغزش سکوت کرده بود
قلبش سکوت کرده بود
شبیه دستگاهی شده بود که خاموش شدهبدنش بدون اینک بفهم جلو عقب میشد
بدون پلک زدن به یه جا خیره شده بود
انقدر که چشماش میسوختمثل دیوونه ها یهو با صدای بلند زد زیر
گریه ، پاهاشو توی بغلش گرفت بلند
بلند حرف میزد و گریه میکردز: لیاممم چرا میخوای بریی
فقط همین یه جمله رو میگفت و گریه میکرد
ز: لیامه من چیکار کردم که منو میخوای ول کنی
دوباره ساکت شد و یه دفعه سرجاش ایستاد
YOU ARE READING
My jealous love
Fanfiction+i hate you -you love me +i hate you -you love me +i said i hate you - i know you love me +yes i love you:) + ازت متنفرم _تو عاشق منی +ازت متنفرم _توعاشق منی + گفتم ازت متنفرم _من میدونم که عاشقمی +آره من عاشق توام ... :) #ziam #mayne #larry #nia...