dance with devil pt22

948 141 219
                                    

سلام بفرمایید پارت جدید💕

جیمین:شبا همیشه انقدر پرحرف میشی؟

تهیونگ:نه...یعنی الان پرحرفم؟

جیمین یکم ته رو نگاه کردو گفت:نه

تهیونگ:من پسر خوبیم ددی؟

علاوه بر جیمین یهو چشمهای خودش هم درشت شد

جیمین هم میخواست چیزی بگه اما ساکت موند

تهیونگ:چیزه یعنی...اشتباهی‌‌‌...

جیمین ته رو بیشتر به خودش چسبوند

بدون اینکه ته ببینتش یواشکی خندیدو گفت:شب بخیر

ته سرخ سرخ شده بود...سریع گفت:هوم...

دوتاییشون قلبشون تند تند میتپیدو سعی کردن بخوابن
........

فردا صبح شد

تک الارم گوشی جیمین زنگ خورد و چشمهاشو اروم باز کرد

نگاهش به تهیونگ افتاد که سرشو رو سینه ی جیمین گذاشته بودو بغلش کرده بود و غرق خواب بود...
خواب الود لبخند محوی زدو با دست دیگش سعی کرد گوشیشو برداره

گوشی رو برداشتو الارمو خاموش کرد

برای ده دقیقه ی دیگه الارم دیگه ای تنظیم کردو گوشیشو کنار گذاشت

یکم دوباره به تهیونگ نگاه کردو اروم دوباره چشمهاشو بست

بعد از مدتی گوشی جیمین به صدا در اومدو جیمین سریع خاموشش کرد

اروم تهیونگو کنار گذاشتو نشست روی تخت...یکم پتو رو روی ته کشید و پاشد از اتاق بیرون رفت
.......

مدت زیادی گذشت که دوباره جیمین در اتاقو باز کردو وارد شد تا بیاد و گوشیشو برداره

تهیونگ به خاطر سرو صدا یکم تکون خوردو اروم چشمهاشو باز کرد

مثل همیشه جیمینو با کتو شلوارو تیپ زده توی اتاق دید

گیج لبخند پررنگی زدو درحالی که با مشتش چشمهاشو میمالید گفت:جیمین شی داری میری سرکار؟

جیمین نگاهی به ته انداختو سریع گفت:اره

تهیونگ خواب الود پرسید:اما به خاطر برف مگه تعطیل نیست؟

جیمین:با کسی قرار دارم

تهیونگ خندید:اهااان..باشه...مواظب خودت باش

جیمین از کیوت بودن تهیونگ خندش گرفت...پوزخند ریزی زدو اروم سرشو تکون دادو از اتاق بیرون رفت

تهیونگ هم دوباره خوابش برد...هرکسی هم جای اون بود رو اون تخت خواب نرمو گرم راحت خوابش میبرد

چند ساعت گذشت

تهیونگ از خواب پاشد

سرجاش نشستو گیج به دورو اطرافش نگاه کرد

dance with devilWhere stories live. Discover now