سلاااااام
خب همونطور که قول داده بودم براتون زود اپ کردم💖بفرمایید
♡
♡
♡
♡
♡جیمین از روی کابینت پایین کشیدش
به تهیونگ که کیوتو ترسیده توی بغلش بود نگاه کرد
تهیونگ انتظار داشت جیمین عصبی باشه و مثل همیشه اخمو نگاهش کنه
اما اینبار جیمین با لبخند به تهیونگ نگاه میکردو خیلی اروم گفت:شیطونی بسه تهیونگ
تهیونگ:ج...جیمین...شی...
جیمین اروم شروع کرد به راه رفتن و ته رو هم تو بغلش گرفته بود
ته به سینه ی جیمین چسبیده بودو اروم گفت:جیمین شی...میریم که تنبیهم کنی؟
جیمین جوابشو نداد و فقط پوزخند زد
به یه اتاق بردشو ته رو نشوندش رو تخت
ته با کنجکاوی و یکم ترس نگاهش میکرد
جیمین عقب رفت...دست به سینه شدو با نگاه بدجنسی که به ته میکرد گفت:لباساتو درار
ته یهو جاخورد...با چشمهای درشت شده و کیوتش به جیمین نگاه کردو بعد از مکث طولانی اطاعت کردو گفت:ب...باشه
لبشو گزیدو شروع کرد به دراوردن هودی کیوتش
جیمین همونطور گوشه ای ایستاده بودو به ته خیره بود
ته نمیخواست هیچ سوالی بپرسه فقط اروم گفت:اما من باید برم دوش بگیرم...اخه الان داشتم بازی میکردم
جیمین:نمیخواد
ته:ب...باشه...لباسشو دراوردو گوشه ای پرت کرد...اروم به جیمین نگاه کردو دید جیمین پشتشو به ته کرده و داره تو کمد دنبال چیزی میگرده
ته ارومو با خجالت پرسید:شوارمم دربیارم؟
جیمین:هرجور راحتی
ته:پ...پس فعلا درش نمیارم
جیمین دستش پشتش بودو به سمت ته اومد
ته سینش بالا و پایین میرفتو خودشو جمع کرده بود نشسته بود و سرشو پایین انداخته بود...خیلی خجالت کشیده بود
جیمین:هی...تهیونگ
تهیونگ سرشو بلند کردو با لپای سرخ و چشمهای کیوتش به جیمین نگاه کرد
جیمین:زودباش شلوارت هم دربیار
تهیونگ:ب....باشه
لبشو گاز گرفتو سرشو پایین انداخت...با ناراحتی دستشو به سمت شلوارش برد که چند تا لباس افتادن روش
ته با تعجب به لباسهایی که روی پاش بودن نگاه کردو به جیمین گفت:ا...اینا چیه؟
جیمین:بپوششون
VOUS LISEZ
dance with devil
Fanfictionاون مهربون بود... جذاب بود... انگاری توی چشمهاش هزارتا ستاره طلوع کرده بود و میتونست تمام شبهامو روشن کنه... حرفهاش شیرین بود و لبخنداش یه دنیای متفاوت... درست مثل تیکه ای از بهشت.... من انتخابی به جز عاشق شدن نداشتم....