Director*2*

1.4K 245 28
                                    

درسته سهون از اون قضیه سر بلند بیرون اومد اما لطمه بدی به حرفش خورد البته نه زیاد چون اصل کار سهون توی اروپا بود و توی اروپا خیلی کمتر به زندگی شخصی یه کارگردان اهمیت میدن
برگشتن به اون کشور شوم ایده خوبی نبود اما اون اوه سهون بود و هیچی نمیتونست جلوی تصمیماتش رو بگیره

سویون بلیط رفت و برگشت گرفته بود اما سهون فکر نکنم از بلیط برگشت استفاده کنه
توی هواپیما نشسته بود و داشت به اون پسر فکر میکرد بعد از رفع اتهام از قضیه گول زدن کیم جونگین برگشته بود اروپا و نمیدونست چه اتفاقی برای اون پسر برنزه دروغگو افتاده اما دور از انتظار نبود که کمپانی اجازه فعالیت بهش نده و الان افسردگی شدید نگرفته باشه و یه گوشه کناری خودش رو قایم کرده باشه و خب مهم هم نبود زدی ضربتی ضربتی نوش کن البته که حتی اون شایعه هم یه جورایی مربوط میشد به رقیبای سهون اما جز سهون کس دیگه ای در این مورد نمیدونست
یک سال و نیم گذشته از اون اتفاق احتمالش خیلی کمه که اون پسر هنوز ایدل باشه
سهون جلوی فرودگاه انتظار دیدن سویون رو نداشت به سرعت جلو رفت

-غر نزن میدونستم که امکان نداره از بلیط برگشت استفاده کنی پس با پرواز قبل از تو اومدم کره خونه اجاره کردم بیا بریم

و سویون به همراه چمدون سهون به سمت لکسوز دودی جلوی فرودگاه رفت سهون زیاد تعجب نکرد امکانش بود که سویون همچین کاری کنه خواهر کوچولوش رو خوب میشناخت

+خب حداقل با پرواز خودم میومدی چرا زود تر اومدی ؟

-سهون بیخیال اگ با هواپیمایی ک تو باهاش اومدی میومدم احتمالا قبل از پریدن هواپیما از پنجره پرتم میکردی پایین

سهون خندش گرفت سویون خیلی خوب میشناختش

+باشه قبول ؛کجا خونه گرفتی

-سئول

+چرا!؟

-چرا نداره

+سویون میدونستی که تو سئول چه اتفاقی افتاد چرا سئول؟

سویون ضبط رو روشن کرد و خواننده شروع کرد به زبون مادری اون دونفر خوندن
سهون فهمید ک سویون قرار نیست جوابشو بده خواهر کوچولوش تخس بود مثل باباش

صبح روز بعد سهون با کت شلوار مشکی به همراه پیراهن سورمه ای شیک با دستیارش هماهنگ شده بود تا یه قرار ملاقات با چانیول داشته باشه یه کافه که عده کمی ادم توش بود ؛سهون با سری بلند وارد کافه شد و دنبال پارک چانیول گشت گوشه ترین صندلی ته کافه یه نفر نشسته بود ک هم کلاه سرش بود هم ماسک و خب این عادی بود که تشخیص بدی اون پارک چانیوله چون تو کره این مدلی بود که هرکی بیشتر خودش رو میپوشونه قطعا یا ایدل عه یا ربطی به ایدل ها داره .

سهون قدم های استوار برمیداشت به سمت میز و دستیارش پشت سرش وقتی نشستن چانیول دستشو بلند کرد برای دست دادن و همون حین گفت:

-پارک چانیول هستم

سهون به رسم کره خودش رو متکبرانه معرفی کرد :

+اوه سهون

و بعد سکوت شد
سهون سکوت رو شکست :

+چانیول فک میکنم الان تا حدودی از قصد من مطلع باشی من قراره یه سریال جدید با ژانر جنایی درست کنم که میخوام نقش اصلی باشی

چانیول از این که کارگردان به سرعت رفته بود سراغ موضوع اصلی هول شد لبهاش ماهی وار تکون خورد تا اینکه گارسون نجاتش داد تا به افکارش سر سامون بده

-چی میل دارید قربان؟

+یه فراپه فندوق تو چی میخوای استیو؟

رو به دستیارش پرسید

-منم یه فراپه کاکائو

سهون و اسیو به چانیول که داشت نفس عمیق میکشید نگاه کردن

-امم .. منم یه فنجون قهوه میخوام

بعد از رفتن گارسون چانیول شروع کرد

-خب این پیشنهاد خیلی خوبیه و اینکه توی سریال کارگردان اوه بخوام نقش افرینی کنم خیلی جذابه اما من یه شرط دارم

+چه شرطی ؟؟؟

سهون با ابروهای بالا رفته پرسید و چانیول اینطور جواب داد

-میخوام یکی از دوستام که ایدل عه هم تو این سریال باشه میخوام تقریبا نقش دوم باشه
استیو سریع جواب داد

-اما ما نقش دوم رو انتخاب کردیم و باهاش قرارداد بستیم نمیتونیم..

سهون به استیو اشاره کرد که ادامه نده روبه چان

+امیدوارم ناراحت نشی اگه ازت وقت بخوام برای فک کردن به شرطت ؟(البته که فقط حالت سوال رو داشت حتی اگه چان جواب نمیداد )

سهون جملات رو طوری بیان کرد که چانیول چاره ای جز سرتکون دادن نداشته باشه یه جورایی خلع صلاحش کرد
بعد از رسیدن سفارششون چانیول خواستار توضیح درمورد نقشش شد و استیو تقریبا سعی کرد کلیات رو براش توضیح بده
اما توی ذهن سهون یه سوال تکرار میشد اون دوست کیه ؟
سهون سعی کرد میون جمله های بهم پیوسته استیو سوالش رو بیان کنه

+چان دوستت که ازش بهمون گفتی کیه ؟

خب خب دلم میخواست هیجانیش کنم معرفی دوست چان رو میزاریم برای پارت چهار

۷۴۰ کلمه

یه چیز دیگه مهم نیست این فیک رو کی میخونید ینی هم زمان با اپ کردن من میخونید یا بعدا که فول شد اما امیدوارم یادتون نره ووت بدید

کارگردانDirectorOnde histórias criam vida. Descubra agora