Director *32*

219 64 39
                                    

کای 🤤

حدودا یک ساعتو چهل دیقه بود ک از دعوای بین شیومین و سهون میگذشت

شیومین نگاهی حرصی به سهون انداخت
خودشو جلو کشید دوباره اومد داد بزنه ک سوهو از شونه هاش گرفت برشگردوند عقب

>شیومین کافیه از اون قضیه خیلی وقته گذشته

سوهو نگاهی به سهون انداخت که گونه اش کبود شده بودو دستش توی موهاش بود
>نصف موهای کارگردان اوه رو کندی

شیومین نگاهی به سوهو انداخت

<اینجا چه خبره همه طرفدار اینن

<این مرتیکه داشت

دوباره خودشو کشید جلو

<داشت خرسی رو بوس میکرد هیچکدومتون متوجه نیستید میگم داشت بوسش می..

جونگین شیومین رو صدا کرد

_هیونگ منو سهون باهمیم

و بعد سریع دستاشو گذاشت رو گوشاش نگاه سهون ک افتاد بهش قبل اینکه بپرسه چرا گوشاشو گرفته داد شیومین بلند شد

<یعنی چی چی میگی

نگاهی به جمع انداخت

<همیتون خبر دارید؟ چرا هیچکدوم جا نخوردید؟

سوهو شونه های شیومین رو ماساژ داد

>اروم بگیر همه میدونستن به جز تو و چن چون جونگین اینجوری میخواست

>البته ک جونگین فقط به چان اعتراف کرده بود ک دوست پسر داره من و لی خودمون متوجه شدیم
شیومین هوفی کشید

<من نمیفهمم این مرد همون خیانتکار دوسال پیشه ک باعث شد جونگینمون انقدر سختی بکشه حتی گروهمون عذاب بکشه و هیت بگیره

جونگین دستشو از رو گوشاش برداشت

_هیونگ سهون توضیح داد کارش رو به جز اون کار نمیتونست کار دیگه ای انجام بده منم عجله ای تصمیم گرفتم و فقط خواستم از سر خودم بازش کنم
_بدون توجه به این ک واقعا چ اتفاقی افتاده فقط سعی کردم نشون بدم من نقشی نداشتم

جونگین دستشو دور گردن سهون انداخت
_به هر حال الان سهون باعث شده ک اون ذهنیت کم بشه و مورد علاقه خیلی ها باشم

شیومین پوزخند زد
<اون وقت چه جوری؟
_توی سریال کارگردان اوه دارم بازی میکنم
_میدونی چقدر طرفدارم بیشتر شده بعد اونوقت تو اینجوری زدی داغونش کردی

خم شد و گونه کبود سهون رو بوسید ک صدای شیومین در اومد
<کاری ندارم تو بخشیدیش ولی من نمیبخشمش بابت کاری ک باتو کرد الان هم انقدر کنارش نشین تا نصف دیگه موهاشو نکندم

شیومین حرفش ک تموم شد پاشد سمت اعضاشون واستاد
<شماها چطور جرعت کردید به من هیچی نگید ناسلامتی هیونگ تونم

کارگردانDirectorTempat di mana cerita hidup. Terokai sekarang