کارگردانDirector

Director*6*

سهون اخماشو تو هم برد و زیر لب گفت چلفتی
بعد هم رفت دستشویی بیرون اتاق و جونگین هنوز پخش زمین بود

جونگین حتی الان ک با چان داشتن برمیگشتن خوابگاه تو فکر این بود ک چرا تو تخت سهون بود و تقریبا داشت خودشو میکشت

-بس کن کای مست بودی طبق تجربه وقتی مستی هر جا احساس امنیت کنی اروم میگیری حتما اغوش سهو...

+چان اگ میخوای گوشات سرجاش بمونه خفشو.. امنیت به یه ورم

امروز باید با گروه میرفتن برا فتوشات های تبلیغاتی یه برند ارایشی جونگین خیلی ذهنش درگیر بود تقریبا هر پنج دیقه یه بار عکاس خودشو پاره میکرد تا فقط جونگین اون ژستی رو که میخواست بگیره (عکس فتوشات پسر برنزه فیکمون بکاپ عه 😊) بعد از اتمام فتوشات ها سوهو دستشو گذاشت دور گردن جونگین

-جونگینا چی ذهنتو انقدر درگیر کرده

+اون کارگردان فاکی

واو جونگین انقدر عصبی شده بود ک جلوی سوهو هیونگش فوش بده یهو متوجه شد چی شد

+هیونگ

انقدر با تعجب اینو گفت ک انگاری سوهو اون فوشو داده

-یا جونگ این دیگه چی بود

+میانه هیونگ دیگ تکرار نمیکنم ذهنم درگیر اون قرارداد کوفتی بود ک چان منو درگیرش کرده

-یه جوری میگی قرارداد فک کردم با مافیا قرار گذاشتی جونگ گوش کن
سوهو جدی شده بود خیلی جدی
چرا بهش مثل یه فرصت نگاه نمیکنی میتونه خیلی کمکت کنه میتونی دیده بشی عکس ها و فیلم هایی بسازی ک طرفدارهات براش بمیرن طبق معمول

+البته اونا برا گذشتس

-جونگ چرا گذشته رو ول نمیکنی

+هیونگ یه درصد فک کن بعد از این ک من این سریال رو بازی کردم و طرفدار های بیشتری رو از دست بدم بیشتر ازم متنفر بشن
-هی مگه فیلم بی ال بازی میکنی ک همیچن چیزی اتفاق بیوفته
+اما این نکته رو جا انداختی که کارگردان سهونه همون کسی که یک سالو نیمه شرایط شغلی رو برام سخت کرده یادت رفته من 6ماه از خونه بیرون نرفتم چون همه ی کره فکر میکردن من یه گیم ک خواستم کارگردان مشهور قصه رو از راه به در کنم تا برام پارتی بازی کنه
جونگ دیگه داشت خیلی بلند حرف میزد سوهو کمر جونگ رو گرفت به اتاق پروه جایی ک لباساشونو در اورده بودن

-جونگ تو داری سختش میکنی شاید پنجاه درصد این اتفاق بیوفته یکم ریسک پذیر باش مثل قبل مثل موقعه هایی ک لیدرو با اب از خواب بیدار میکردی ولی میدونستی صدر در صد اون تلافی میکنه
تا الان خیلی از مردم یادشون رفته قضیه چی بوده بعد هم قرار نیست نقش مقابل سهون رو بازی کنی تو میشی نقش دوم

سوهو سرشو پایین انداخت

-دلم برای جونگ شیطون گروهمون تنگ شده
همین جمله کافی بود ک جونگ دوباره عمیقا به فکر فرو بره جونگین هم دلش برا اون موقعه ها تنگ شده بود
بعد از فتوشات برگشتن خدابگاه تمام مدت منیجر رانندگی میکرد چان تو گوشیش غرق شده بود با اخمای تو هم داشت سریع تایپ میکرد
جونگ داشت به فیلم سهون فکر میکرد رو به چان گفت