کارگردانDirector

Director *25*

تو ماشین سهون تو راه برگشت به خوابگاه جونگین بودن

بک باید میرفت فرددگاه دنبال استیو چون چند روزی مرخصی گرفته بود تا بره به خانواده اش سر بزنه استیو اصالتا امریکایی بود تمام خانواده اش امریکا بودن
حتی با کارگردان اوه هم توی امریکا اشنا شد

جونگین داشت به بوسه توی کانکسشون فکر میکرد
دلش میخواست بیشتر پیش برن
حداقل کاری بود ک میتونستن مثل بقیه ادم های عادی انجامش بدن اما نه سهون کاری کرده بود ن حرفی درموردش زده بود

انگار سهون از اون کارا خوشش نمیاد ینی چون پسره نمیخواد با جونگین انجامش بده؟ اما قبلا هم خودش دوس پسر داشته پس شاید فقط نمیخواد انجامش بده چون پارتنرش جونگینه! شاید رنگ پوستشو دوست نداره

بی اختیار گفت
_کاشکی پوستم روشن تر بود

سهون ک اینو شنید جبهه گرفت

+چرا همچین حرفی میزنی رنگ پوستت خیلی قشنگه اینکه برنزه است جذابش میکنه

جونگ با لبای جلو اومده خیلی اروم زیر لب گفت
_پس چرا باهام انجامش نمیدی

سهون دقیق نشنیده بود چی گفته
+چی؟ بلند تر بگو نشنیدم
_هیچی

سهون ک کلافه بودن جونگ رو دید زد کنار
چرخید سمت جونگین و دستاشو وذاشت دو طرف لپای جونگین و فشار داد تا لباش بزنه بیرون

+جونگینا من رنگ پوستتو خیلی دوست دارم نمیدونم چرا میگی دوست داری روشن تر باشی
ولی رنگ پوستت مثل شکلات میمونه مثل مثل..
.. امم مثل خرسا میمونه مگ از خرسا خوشت نمیاد

جونگ سرش رو کیوت بالا پایین کرد به معنای تایید

+پس باید رنگ پوستت هم دوست داشته باشی

جونگ ک دیده بود سهون کلا از موضوع اصلی فاصله گرفته دستشو زد روی دستای سهون و روش رو برگردوند

+چی شد؟ جونگ؟!

_پس چرا با من انجامش نمیدی

سهون یکم گیج میزد
+چی رو؟
_سکس
سهون از اینکه جونگ خیلی راحت گفته بودش یکم جا خورد ولی نتونست لبخندی ک دوست پسر کیوتش باعثش شده بود رو کنترل کنه

+من خواستم یکم بیشترباهم بیرون بریم و بعد باهم بخوابیم ولی حالا ک تو میخوای من حرفی ندارم

سهون گوشیشو در اورد شروع کرد به پیام دادن
_سهون داری چیکار میکنی؟
+به بک پیام دادم استیو روببره خونه خودش سویون هم قرار بود بره خونه دوستش سولار دارم مطمئن میشم رفته یا نه
_خب چرا؟

سهون چشمکی به جونگین زد
+ک شبو خونه من باشی

_چییییی؟ ن من الان... نمیشه
+چرا؟
_اخه من آماده نیستم براش
+جونگینا توخودت همین الان ازم گله کردی ک چرا باهم انجامش نمیدیم ولی امشب قراره انجامش بدیم